در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله درسهایی از مکتب اسلام » اسفند 1350، سال سیزدهم - شماره 146، شهید مرتضی مطهری ؛


این مقاله در حقیقت مدخلی است برای سیر و بررسی در یکی از مهمترین بخشهای نهج البلاغه یعنی بخش مواعظ و حکم

بزرگترین بخش نهج البلاغه؛بخش مواعظ است تقریبا نیمی از نهج البلاغه را این بخش تشکیل می دهد و بیشترین شهرت نهج البلاغه مدیون موعظه ها و پندها و اندرزها و حکمتهای عملی آن است بگذریم از مواعظ قرآن و یک سلسله مواعظی که از رسول اکرم -ولو مختصر- باقی مانده است و بمنزلهء ریشه و سررشته نهج البلاغه بشمار میروند.

مواعظ نهج البلاغه در عربی و فارسی بی نظیر است بیش از هزار سال است که این مواعظ نقش مؤثر و خارق العاده خود را ایفاء کرده و میکند، هنوز در این کلمات جاندار، آن نفوذ و تأثیر هست که دلها را به طپش میاندازد و به احساسات رقت ببخشد و اشکها را جاری سازد و تا بوئی از انسانیت باقی باشد این کلمات اثر خود را خواهد بخشید.

ما در فارسی و عربی مواعظ زیادی داریم،مواعظی در اوج تعالی و لطافت ولی در قالب نظم و شعر در عربی قصیدهء معروف«ابو الفتح بستی»که با این بیت آغاز میشود:

زیادة المرء فی دنیاه نقصان

و ربحه غیر محض الخیر نقصان

و همچنین قصیده رثائیهء ابو الحسن تهامی که به مناسبت مرگ فرزند جوانش سروده است و اولش اینست:

حکم المنیة فی البریة جار

ما هذه الدنیا بدار قرار

و همچنین قسمتهای اول قصیده معروف«برده» اثر طبع بلند بوصیری مصری آنجاکه میگوید:

فان امارتی بالسوء ما اتعظت

(صفحه 9)

من جهلها بنذیر الشیب و الهرم

تاآنجاکه وارد مدح حضرت رسول اکرم(ص) میشود و اصل قصیده در مدح ایشان است و باقی مقدمه است و میگوید:

ظلمت سنة من احیی الظلام

الی ان اشتکت قدماه الضر من ورم

هرکدام از اینها یک اثر جاویدان است و مانند ستاره در ادبیات اسلامی عربی میدرخشد و هرگز کهنه و فرسوده نخواهد شد.

در فارسی،اشعار موعظه ای سعدی در گلستان و بوستان و قصائد،فوق العاده جالب و مؤثر است و در نوع خود شاهکار است.مانند اشعار معروفی که در مقدمهء گلستان آورده و با این بیت آغاز میشود:

هر دم از عمر میرود نفسی

چون نگه میکنم نمانده بکسی

و یا در قصائد آنجا که میگوید:

ایها الناس جهان جای تن آسائی نیست

مرد دانا بجهان داشتن ارزانی نیست

تاآنجاکه میگوید:

جهان بر آب نهاده است،و زندگی بر باد

غلام همت آنم که دل بر او ننهاد

یا آنجاکه میگوید:

بس بگردید و بگردد روزگار

دل بدنیا درنبندد هوشیار

بوستان سعدی پر است از موعظه های آبدار جاندار و شاید باب نهم که در توبه و راه صواب است از همه عالیتر باشد.

همچنین است پاره ای از مواعظ مولوی در مثنوی و سایر شعرای فارسی زبان که فعلا مجال ذکر نمونه از آنها نیست.

در ادبیات اسلامی،اعم از عربی یا فارسی مواعظ و حکم بسیار عالی وجود دارد؛منحصر به این دو زبان نیست در زبان ترکی و اردو و بعضی زبانهای دیگر نیز این بخش از ادبیات اسلامی جلوه خویش را نموده است و یک روح خاص بر همهء آنها حکمفرما است.اگر کسی با قرآن کریم و کلمات رسول اکرم و امیر المؤمنین و سایر ائمه دین و اکابر اولیه مسلمین آشنا باشد می بیند یک روح که همان روح اسلامی است در همه مواعظ فارسی آشکار است؛ همان روح است ولی در جامه و پیکره زبان شیرین فارسی.

اگر کسی یا کسانی در دو زبان عربی و فارسی تبحر داشته باشند و یا سایر زبانهائی که ادبیات اسلامی را منعکس کرده اند نیز آشنائی داشته باشند و شاهکارهائی که در زمینه مواعظ اسلامی بوجود آمده جمع آوری کنند معلوم خواهد شد که فرهنگ اسلامی از این نظر فوق العاده غنی و پیشرفته است.

ولی تعجب در اینست که همه نبوغ فارسی زبانان از نظر مواعظ در شعر ظهور کرده است اما در نثر هیچ اثر برجسته ای وجود ندارد.در نثر آنچه وجود دارد بصورت جمله های کوتاه و کلمات قصار است،مانند نثر گلستان که قسمتی از آنها موعظه است و در نوع خود شاهکار است و یا جمله هائی که از خواجه عبد اللّه انصاری نقل شده است.

البته اطلاعات من ضعیف است ولی تاآنجاکه اطلاع دارم در متون فارسی یک نثر موعظه ای قابل توجه که از حدود کلمات قصار تجاوز کرده باشد و به اصطلاح در حد یک مجلس ولو کوتاه بوده باشد وجود ندارد،خصوصا اینکه شفاها و از ظهر القلب القا شده باشد و سپس جمع آوری و در متن کتب ثبت شده باشد.

مجالسی که از مولانا یا از سعدی نقل شده که در مجالس ارشاد برای پیروان خود به صورت وعظ

(صفحه 10)

القا میکرده اند در دست است ولی به هیچ وجه آب و رنگ اشعار موعظه ای آن مردان بزرک را ندارد تا چه رسد به اینکه با مواعظ نهج البلاغه قابل مقایسه باشد.

همچنین است متونی که به صورت رساله یا نامه نوشته شده است و اکنون در دست است نظیر نصیحهء الملوک ابو حامد محمد غزالی و تازیانه ملوک احمد غزالی که نامه ای است مفصل خطاب به مرید و شاگردش عین القضاة همدانی.

وعظ،همچنانکه در قرآن کریم آمده است یکی از طرق سه گانه دعوت(حکمت،موعظه،مجادله بنحو احسن)است.

تفاوت موعظه و حکمت در اینست که حکمت تعلیم است و موعظه تذکار،حکمت برای آگاهی است و موعظه برای بیداری،حکمت مبارزه با جهل است و موعظه مبارزه با غفلت،سرکار حکمت با عقل و فکر است و سر و کار موعظه با دل و عاطفه،حکمت یاد میدهد و موعظه یادآوری میکند،حکمت بر موجودی ذهنی میفزاید و موعظه ذهن را برای بهره برداری از موجودی خود آماده میسازد،حکمت چراغ است و موعظه باز کردن چشم است برای دیدن، حکمت برای اندیشیدن است و موعظه برای بخود آمدن،حکمت زبان عقل است و موعظه پیام روح و از اینرو شخصیت گوینده در موعظه نقش اساسی دارد برخلاف حکمت. در حکمت روحها بیگانه وار باهم سخن میگویند و در موعظه حالتی شبیه جریان برق که یک طرف آن گوینده است دو طرف دیگر شنونده بوجود می آید و ازاین رو و اینگونه از سخن است که «اگر از جان برون آید نشیند لاجرم بر دل»

اگر نه از گوش شنونده تجاوز نمیکند درباره سخنان موعظه ای گفته شده است: «الکلام اذا خرج من القلب دخل فی القلب و اذا خرج من اللسان لم یتجاوز الآذان» سخن اگر از دل برون آید و پیام روح باشد در دل نفوذ میکند اما اگر پیام روح نباشد و صرفا صنعت لفظی باشد از گوشها آن طرفتر نمیرود.

موعظه با خطابه نیز متفاوت است،سروکار خطابه نیز با احساسات است اما خطابه برای مهیج و بی تاب کردن احساسات است و موعظه برای رام ساختن و تحت تسلط درآوردن،خطابه آنجا بکار آید که احساسات خمود و راکد است و موعظه آنجا ضرورت پیدا میکند که شهوات و احساسات خود- سرانه عمل می کنند، خطابه احساسات؛غیرت،حمیت،حمایت،سلحشوری؛عصبیت،برتری طلبی، عزت طلبی،مردانگی،شرافت؛کرامت؛نیکوکاری و خدمت را بجوش میآورد و پشت سر خود حرکت و جنبش ایجاد میکند، اما موعظه جوششها و هیجانهای بیجا را خاموش می کند، خطابه زمام کار را از دست حسابگریهای عقل خارج می کند و بدست طوفان احساسات می سپارد اما موعظه طوفانها را فرومی نشاند و زمینه را برای حسابگری و دور- اندیشی فراهم می کند.خطابه به بیرون میکشد و موعظه بدرون می برد.

خطابه و موعظه هردو ضروری و لازم است،در نهج البلاغه از هردو استفاده شده است؛مسئله عمده موقع شناسی است که هرکدام در جای خود و به موقع؛ مورد استفاده واقع شود.خطابه های مهیج امیر المؤمنین در مواقعی ایرادشده که احساسات باید برافروخته شود و طوفانی بوجود آید و بنیادی ظالمانه برکنده شود آنچنانکه در صفین در آغاز برخورد معاویه خطابه ای مهیج و آتشین ایراد کرد.معاویه و سپاهیانش پیشدستی کردند و«شریعه» را گرفتند و کار آب را بر امیر المؤمنین و یارانش

(صفحه 11)

سخت کردند،امیر المؤمنین کوشش داشت که حتی- الامکان از برخورد نظامی پرهیز کند و می خواست از طریق مذاکره به حل مشکلی که معاویه برای مسلمین ایجاد کرده بود بپردازد اما معاویه که سودائی دیگر در سر داشت فرصت را غنیمت شمرد و تصاحب«شریعه»را موفقیتی برای خود تلقی کرد و از هرگونه مذاکره ای خودداری نمود.کار بر یاران علی سخت شد،اینجا بود که بمناسبت با یک خطابه حماسی آتشین،طوفانی ایجاد کرد و با یک یورش دشمن را عقب راند. علی برای اصحاب خود چنین خطابه سرود:

قَدِ اسْتَطْعَموکُمُ الْقِتالَ، فَاقِرّوا عَلی مَذَلَّةٍ وَ تَأْخیرِ مَحَلَّةٍ، اوْ رَوُّوا السُّیوفَ مِنَ الدِّماءِ تَرْوَوْا مِنَ الْماءِ، فَالْمَوْتُ فی حَیاتِکُمْ مَقْهورینَ وَ الْحَیاةُ فی مَوْتِکُمْ قاهِرینَ. الا وَ انَّ مُعاوِیَةَ قادَ لُمَةً مِنَ الْغُواةِ وَ عَمَسَ عَلَیْهِمُ الْخَبَرَ حَتّی جَعَلوا نُحورَهُم اغْراضَ الْمَنِیَّة

همانا دشمن گرسنه جنگ است و از شما نبرد می طلبد،اکنون دو راه درپیش دارید یا تن بذلت و پستی و عقب ماندگی دادن یا تیغ ها را با خون سیراب کردن و سپس سیراب شدن. اینکه زنده باشید اما محکوم و مغلوب و مقهور،زندگی نیست بلکه مردن است،اما اگر بمیرید ولی غالب و قاهر و حاکم باشید آن زندگی است.همانا معاویه گروهی ناچیز از گمراهان را بدنبال خود کشاند و حقیقت را بر آنها پنهان داشته است تا آنجاکه گلوی خویش را هدف تیرهای شما که مرگ را همراه دارد قرار داده اند.

اما موعظ علی در شرائط دیگر انجام یافته است. در دوره خلفا و مخصوصا در زمان عثمان در اثر فتوحات پی درپی و غنائم بی حساب و نبودن برنامه خوب برای بهره برداری از آن ثروتهای هنگفت و مخصوصا برقراری و«اریستوکراسی و حکومت اشرافی» و بلکه قبیله ای؛در زمان عثمان؛فساد اخلاق و دنیاپرستی و تنعم و تحمیل در میان مسلمین راه یافت. عصبیتهای قبیله ای از نو جان گرفت،تعصب عرب و عجم بر آن مزید گشت؛در میان آن غوغای دنیاپرستی و غفلت و از کامجوئی و تعصب تنها فریاد ملکوتی موعظه ای که بلند بود فریاد علی بود.

از شماره بعد انشاء اللّه درباره عناصری که در مواعظ علی علیه السلام وجود دارد از قبیل تقوا، دنیا.طول امل،هوای نفس،زهد،عبرت از احوال گذشتگان،احوال مرگ،احوال قیامت و غیره بحث می کنیم.

مکتب اسلام سلسله مقالات ارزنده سیری در نهج البلاغه مدت کوتاهی بخاطر فوت والد معظم نویسنده محترم قطع شده بود اکنون ضمن تسلیت صمیمانه به معظم له خوشوقتیم که همکاری خود را مجددا آغاز کردند.

پایان مقاله


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است