در
کتابخانه
بازدید : 277615تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand كلّیاتی درباره ی مسأله ی معادكلّیاتی درباره ی مسأله ی معاد
Expand ماهیت مرگ از نظر قرآن ماهیت مرگ از نظر قرآن
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1)
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2)
Expand مسأله ی روح مسأله ی روح
Collapse مسأله ی روح (2) مسأله ی روح (2)
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2) نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2)
Expand بقای شخصیت در قیامت (1) بقای شخصیت در قیامت (1)
Expand بقای شخصیت در قیامت (2) بقای شخصیت در قیامت (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از جاهایی كه دیده ام نسبتا مفصل تر بحث كرده اند تفسیر المیزان است در ذیل آیه ی كریمه ی: «وَ یَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلرُّوحِ قُلِ اَلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» [1]. من فعلا با استفاده از همین تفسیر المیزان بحث می كنم و خود این تفسیر هم در اینجا ادعا ندارد كه یك بحث مستوفایی كرده است و من به طور خصوصی هم كه با مؤلف محترم این كتاب صحبت كردم گفتند این بحث هنوز یك بحث كامل قرآنی نیست و ما می خواهیم در آیه ی سوره ی قدر: «تَنَزَّلُ اَلْمَلائِكَةُ وَ اَلرُّوحُ» و یا آیه ی سوره ی عمّ: «یَوْمَ یَقُومُ اَلرُّوحُ وَ اَلْمَلائِكَةُ» یك بحث قرآنی بهتری بكنیم.

در قرآن در بعضی از آیات، از روح به عنوان یك امر و حقیقتی در عرض ملائكه نام برده می شود ولی معلوم می شود كه به هر حال از سنخ این موجوداتی كه ما می بینیم و حس می كنیم (مثلا از سنگی، از درختی، از كوهی، از دریایی، از ستاره ای، از یك چنین چیزی) نیست، یك چیزی است از نوع اموری كه ما حس و لمس نمی كنیم. در سوره ی عمّ می فرماید: «یَوْمَ یَقُومُ اَلرُّوحُ وَ اَلْمَلائِكَةُ صَفًّا» [2] آن روزی كه روح و ملائكه در یك صف بایستند. ظاهر تعبیر این است كه روح از نوع ملائكه هم نیست، چون آن را در عرض ملائكه [قرار می دهد] ، جبرئیل یكی از ملائكه است، میكائیل یكی از ملائكه است، و این تناسب ندارد كه یكی از ملائكه را در عرض عموم ملائكه ذكر كند: «روح و ملائكه در یك صف می ایستند» . یا در آیه ی دیگری می فرماید: «تَنَزَّلُ اَلْمَلائِكَةُ وَ اَلرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» [3] در شب قدر ملائكه و روح نازل می شوند. باز ملائكه در عرض روح و روح در عرض ملائكه قرار می گیرند. در یك آیه ی دیگر می فرماید: «یُنَزِّلُ اَلْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ» [4] ملائكه را به روح فرود می آورد. اینكه باء «بِالرُّوحِ» آیا باء استعانت و استمداد است و در واقع این طور است كه ملائكه با استمداد روح فرود می آیند، یا باء ملابست و مصاحبت است یعنی ملائكه با روح [فرود می آیند] ، در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 730
مدعای ما كه قرآن ملائكه و روح را در كنار یكدیگر ذكر می كند [تغییری نمی دهد] و در این جهت دلالت آیه كافی است و در همین جاست كه حدیثی از امیر المؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده و ایشان گفته اند روح غیر از ملائكه است و به همین آیه استدلال كرده اند كه قرآن روح را با ملائكه یك چیز نمی گیرد.

كلمه ی روح گاهی به كلمه ی «امین» و گاهی به كلمه ی «قدس» توصیف شده است:

«نَزَلَ بِهِ اَلرُّوحُ اَلْأَمِینُ `عَلی قَلْبِكَ» [5] روح الامین قرآن را بر قلب تو فرود آورده است. یا در آیه ی دیگر: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ اَلْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ» [6] بگو این را روح القدس از ناحیه ی پروردگار تو فرود آورده است. چون در بعضی آیات دیگر هست كه جبرئیل قرآن را بر پیغمبر نازل كرده است، گفته اند پس كلمه ی روح القدس و روح الامین كنایه ای از جبرئیل است.

همچنین شاید بعضی گفته باشند كه در آن آیه: «یَوْمَ یَقُومُ اَلرُّوحُ وَ اَلْمَلائِكَةُ» مقصود خصوص جبرئیل است كه به طور جداگانه ذكر شده- كه این حرف بعید است- ولی ایشان این حرف را قبول ندارند كه حتی مقصود از روح الامین و روح القدس جبرئیل باشد، بلكه می گویند از آیات قرآن اینچنین فهمیده می شود: ملائكه كه وحی را نازل می كنند، همراه آن، حقیقتی هست كه قرآن نام آن را روح گذاشته است و حامل وحی در واقع آن روح (همان روح الامین و روح القدس) است، نه اینكه جبرئیل حامل وحی باشد، جبرئیل حامل وحی نیست. این عقیده ای است كه ایشان در اینجا اظهار می دارند.

در بعضی از آیات، روح با كلمه ی وحی توأم شده است، مثل اینكه در این آیه می فرماید: «وَ كَذلِكَ أَوْحَیْنا إِلَیْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِی مَا اَلْكِتابُ وَ لاَ اَلْإِیمانُ» [7] ما روحی از امر خودمان [8] به تو وحی فرستادیم. گفته اند آن كه خداوند وحی فرستاده آیات قرآن است، پس اینجا همان نفس آیات قرآن به روح تعبیر شده است. البته مانعی ندارد كه ما آیات قرآن را از [نوع ] آن حقایق [بدانیم ] . مسلّم آیات قرآن وقتی بر قلب پیغمبر نازل می شود، به صورت یك حقیقت نازل می شود و بعد صورت لفظی پیدا می كند و به هر حال: «ما روحی از امر خودمان به تو وحی كردیم» . پس به قول این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 731
آقایان یكی از موارد اطلاق كلمه ی روح، خود آیات قرآن است ولی ایشان [9] مدعی هستند كه در اینجا هم مقصود از كلمه ی روح، خود آیات قرآن نیست، همان حقیقتی است كه در جاهای دیگر روح الامین و روح القدس گفته است. به اعتبار اینكه خود او هم كلمة اللّه است و قرآن این چیزها را كلمات الهی می نامد، وقتی كه می فرماید:

«أَوْحَیْنا إِلَیْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» معنایش این است كه روح الامین را كه از امر ما و از جنس امر ماست، بر تو فرو فرستادیم. اصلا معنای «أَوْحَیْنا إِلَیْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» تقریبا «نزّلنا روح القدس من امرنا» می شود، ما روح القدس را از امر خودمان بر تو نازل كردیم.

مقصود از روح در اینجا به عقیده ی ایشان خود آیات قرآن نیست، بلكه همان حقیقت حامل وحی است، و مقصود از «أَوْحَیْنا» هم در اینجا یعنی «فرود آوردیم» كه روی این جهت مقداری بحث می كنند، می گویند همان طوری كه به عیسای مسیح روح گفته شده است- كه یكی از تعبیرات قرآن است- به آن حقیقت هم كه روح گفته شده است، مقصود این است.

یكی دیگر از مواردی كه باز كلمه ی روح در قرآن اطلاق شده است، بر شخص عیسی بن مریم است كه لقب روح الهی گرفته است: «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» [10] عیسی كلمه ی خداست كه او را به سوی مریم القاء فرمود و این عیسی روحی از اوست. این هم جایی است كه در قرآن این كلمه استعمال شده است.

آیات دیگری كه باز كلمه ی روح در قرآن آمده است زیاد است، مثل مواردی كه به عنوان تأیید مؤمنین است. در یك جا در باب تأیید مؤمنین می فرماید: «أُولئِكَ كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ اَلْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» [11] خدا ایمان را در دلهای آنها ثبت كرد و آنها را به وسیله ی روحی از خود تأیید كرد. مقصود از روح در اینجا چیست؟ آیا مقصود همان حقیقتی است كه در عرض ملائكه ذكر می شود (یعنی او را مؤیّد اینها قرار داد) یا مقصود یك حالت معنوی است، یك القاء معنوی است به قلوب مؤمنین، یك نور معنوی است بر قلوب مؤمنین كه فرود می آید، همان را قرآن روح نامیده است، مثلا خداوند الهامی به قلب آنها فرستاد، قدرتی و قوه ای به قلب آنها فرستاد و همان را روح الهی می نامد،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 732
یك تأییدی كه از ناحیه ی خدا رسیده است، آن را روح الهی می نامد؟ بعید نیست همین دومی باشد.

یكی دیگر [از موارد استعمال كلمه ی روح ] در مورد مریم است، آنجا كه مریم بنا بر آنچه قرآن تصریح می كند كه حامله شد ولی نه از یك انسان، بلكه خداوند فرشته ای یا حقیقتی غیر از فرشته را فرستاد و او به یك شكل خاصی، این آمادگی را در او به وجود آورد. اینجا هم كه به اصطلاح حیات بخشی در كار است، باز كلمه ی روح آمده است.

تعبیر این است: «فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا» ما روح خود را به سوی مریم فرستادیم «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا» [12] او در نظر مریم به صورت یك بشر معتدل متمثّل شد، كه خود «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا» نشان می دهد بشر نبود ولی به صورت یك بشر بر مریم ظهور كرد. اینجا هم باز «فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا» است كه بعید نیست بگوییم این همان روحی است كه در آیات دیگر با ملائكه ردیف قرار داده شده است و قرآن می خواهد بگوید ما همان را فرستادیم.

یكی دیگر از مواردی كه تعبیر «روح» در قرآن آمده است آنجایی است كه درباره ی انسان و یا انسانها به طور كلی آمده است. درباره ی آدم- كه البته از مجموع آیات معلوم می شود كه به هر حال به آدم اول اختصاص ندارد- [می فرماید] : «ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ» [13] سپس او را تسویه كرد. می گویند معنای تسویه همان تعدیل كردن و تكمیل كردن است. ظاهرش این است كه پس از آنكه خلقت جسمانی آدم را تكمیل كرد، از روح خود در او دمید. در آیه ی دیگر راجع به همان آدم اول می فرماید: «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ» [14] وقتی كه او را تكمیل كردم و از روح خودم در او دمیدم، پس شما او را سجده كنید.

هنوز هم آیات دیگر در قرآن زیاد است كه كلمه ی روح اطلاق شده است، شاید كلیاتش همینهایی باشد كه عرض كردم، ظاهرا، هم در سوره های مكیه آمده و هم در سوره های مدنیه، و حتی همین سوره ی بنی اسرائیل را كه در آن آیه ی «یَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلرُّوحِ» آمده، سوره ی مكیه می دانند. در این سوره این مطلب آمده است: «یَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلرُّوحِ»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 733
«قُلِ اَلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» از تو درباره ی روح پرسش می كنند، بگو روح از امر پروردگار من است. در اینجا باز مسأله ای مطرح شده كه اولا مقصود از روح در اینجا چیست كه سؤال كرده اند؟ بعد این جواب چطور جوابی است؟ آیا واقعا در اینجا جواب حقیقی را خواسته بیان كند یا خواسته بگوید شما درباره ی آن سؤال نكنید، این چیزی نیست كه ما برایش تعریفی بكنیم تا شما بتوانید به ماهیت و حقیقت آن پی ببرید؟ راجع به هر دو جهتش [بحث شده است ] .

در [میان ] مفسرین چنین قولی هست. مفسرین در این زمینه اختلاف كرده اند كه این روحی كه مورد سؤال است یعنی چه؟ چه بوده كه مورد سؤال بوده است؟ بعضی گفته اند چون قبلا در بعضی آیات دیگر نام روح در عرض ملائكه آمده بوده است، این سؤال به وجود آمده كه این روحی كه غیر از ملائكه است، آن دیگر چیست؟ پس مورد سؤال آن است. بعضی گفته اند نه، مقصود از روح در اینجا خود قرآن است. همان كسانی كه گفته اند در «وَ كَذلِكَ أَوْحَیْنا إِلَیْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» مقصود از روح، خود آیات قرآن است، [گفته اند] اینجا هم وقتی سؤال كرده اند: «یَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلرُّوحِ» یعنی وقتی درباره ی قرآن از تو سؤال می كنند، بگو این از امر پروردگار است، یعنی امری است كه از ناحیه ی پروردگار نازل شده است. بعضی هم گفته اند كه مقصود از روح در اینجا جبرئیل است. اینها همان كسانی هستند كه روح الامین و روح القدس را مساوی با جبرئیل می دانند و گفته اند هر جا كه در قرآن روح آمده است و هر جا كه مخصوصا در عرض ملائكه قرار گرفته، مقصود جبرئیل است. پس وقتی سؤال كردند: «یَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلرُّوحِ» یعنی از ماهیت جبرئیل [سؤال كرده اند] و گفته اند این كه گفته می شود حامل وحی است، بر پیغمبر نازل می شود و با پیغمبر سخن می گوید، چیست؟ این را برای ما تعریف كن. بعضی هم گفته اند مراد از روح در اینجا همین روح انسانی است كه در آن آیات آمده است: «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» ، سؤال از روح انسان كرده اند كه مقصود چیست؟ و جواب داده شده است كه: «مِنْ أَمْرِ رَبِّی» .

بعضی دیگر كه خود ایشان [15] آن را انتخاب می كنند [نظرشان ] این است كه سؤال از روح به معنی خاص نیست، سؤال كنندگان می دیده اند ذكر روح در قرآن زیاد آمده است، یك جا: «یَوْمَ یَقُومُ اَلرُّوحُ وَ اَلْمَلائِكَةُ صَفًّا» یك جا: «یُنَزِّلُ اَلْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 734
أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» [16] و جای دیگر: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» [17] كه خیلی در قرآن كلمه ی روح آمده است، می دیده اند این كلمه خیلی استعمال می شود بدون اینكه چیزی از آن بفهمند و از جمله در مورد انسان استعمال شده است، گفته اند این روح چیست كه مرتّب می گویید روح، در انسان روح، در پیامبران روح، روحی در مقابل ملائكه، این چیست؟ جواب آمده است: «قُلِ اَلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» . ایشان خودشان معتقدند كه این جواب همان جواب واقعی است، نه جوابی كه در واقع این است كه در این موضوع سؤال نكنید.


[1] . اسراء/85.
[2] . نبأ/38.
[3] . قدر/4.
[4] . نحل/2.
[5] . شعراء/193 و 194.
[6] . نحل/102.
[7] . شوری/52.
[8] . راجع به كلمه ی «از امر» بعد صحبت می كنیم كه در اغلب این آیات كلمه ی «از امر» آمده است.
[9] . [منظور مؤلف تفسیر المیزان است. ]
[10] . نساء/171.
[11] . مجادله/22.
[12] . مریم/17.
[13] . سجده/9.
[14] . حجر/29.
[15] . [منظور، مؤلف تفسیر المیزان است. ]
[16] . نحل/2.
[17] . مجادله/22.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است