در
کتابخانه
بازدید : 446837تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران
Expand بخش دوم: خدمات اسلام به ایران بخش دوم: خدمات اسلام به ایران
Collapse بخش سوم: خدمات ایران به اسلام بخش سوم: خدمات ایران به اسلام
Collapse گستردگی و همه جانبگی گستردگی و همه جانبگی
Expand فلسفه و حكمت فلسفه و حكمت
Expand عرفان و تصوف عرفان و تصوف
ذوق و صنعت
دو قرن سكوت؟ !
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از مهمترین فنون علمی اسلامی فن فقه است. فن فقه عبارت است از فن استخراج و استنباط احكام از مدارك: كتاب، سنت، اجماع، عقل. علم فقه یك علم نظری است، برخلاف حدیث كه صرفاً نقلی و حفظی است.

مسلمین از قرن اول به «اجتهاد» پرداختند. اجتهاد به مفهوم صحیح از لوازم دینی مانند اسلام است كه از طرفی دین همگانی است، به قوم و نژاد و منطقه ای اختصاص ندارد، و از طرف دیگر همه زمانی است و دین خاتم است و در همه ی شرایط متغیر روزگار- كه لازمه ی تمدن بشری است- حاكم است.

برخی می پندارند كه اجتهاد در میان اهل تسنن در قرن اول پیدا شد و در میان شیعه در قرن سوم. علت تأخر شیعه را در فقه، بی نیازی شیعه از اجتهاد به واسطه ی حضور ائمه ی اطهارمعرفی می كنند. اما همچنانكه ما در مقاله های «اجتهاد در اسلام» [1]و «الهامی از شیخ الطائفه» [2]اثبات كرده ایم، این نظر اشتباه است.

فقه به معنی فن استنباط و استخراج و تطبیق اصول و كلیات بر جزئیات از صدر اول، هم در میان شیعه وجود داشته و هم در میان اهل سنت، با اختلافات اساسی كه از نظر منابع فقه و اعتماد یا عدم اعتماد به رأی و قیاس میان این دو فرقه ی اسلامی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 420
وجود داشته است. اهل تسنن مدعی هستند اول فرد مسلمانی كه اجتهاد كرد معاذبن جبل از اصحاب رسول خداست كه به امر آن حضرت سفری برای تبلیغ اسلام به یمن رفت و داستانش معروف است.

علامه ی فقید سیدحسن صدر در كتاب تأسیس الشیعه می نویسد: «اولین كتاب فقهی شیعه، در عصر امیرالمؤمنین علی علیه السلام وسیله ی عبیداللّه بن ابی رافع كه كاتب و خزانه دار آن حضرت بود تألیف شد» . ما قبلاً از عبیداللّه و پدرش در شمار مؤلفان كتب حدیث یاد كردیم.

ابن الندیم در الفهرست عده ای از كتابهای فقهی شیعه و مؤلفان آنها را در عصر ائمه علیهم السلام تحت عنوان «فقهاء الشیعه» نام می برد. عده ای از فقهای عصر ائمه ایرانی بوده اند، ولی البته نسبت به فقهای غیرایرانی آن عصر در اقلیت اند.

به طور كلی در فقهای شیعه چه در عصر ائمه علیهم السلام و چه در اعصار بعد تا حدود قرن هفتم اكثریت را فقهای غیرایرانی تشكیل می داده اند. قدمای فقهای شیعه كه در حال حاضر كتبشان در دست است و در كتب فقهی آراء و نظریاتشان نقل می شود غالباً غیرایرانی می باشند.

درطبقه ی قدما، صدوق اول علی بن حسین بن بابویه قمی و صدوق دوم محمد بن علی بن الحسین، بلكه همه ی آل بابویه از قبیل شیخ منتجب الدین رازی كه از احفاد حسین بن علی بن بابویه قمی است و همچنین شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی و شیخ سلار بن عبد العزیز دیلمی صاحب كتاب مراسم و شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی و ابن حمزه ی طوسی صاحب كتاب وسیلة وعیاشی سمرقندی- كه قبلاً در عداد مفسرین نامش برده شد و گفتیم ابن الندیم كتب فقهی زیادی از او نام می برد و مدعی است كه كتبش در خراسان رواج فراوانی دارد- همه ایرانی هستند.

ولی در مقابل، عده ی بیشتری از فقهای شیعه را تا قرن هفتم می بینیم كه غیرایرانی هستند از قبیل ابن جنید، ابن ابی عقیل، شیخ مفید، سید مرتضی علم الهدی، قاضی عبد العزیز بن براج، ابوالصلاح حلبی، سید ابوالمكارم ابن زهرة، ابن ادریس حلی، محقق حلی، علامه ی حلی و غیر اینها كه ذكر خواهیم كرد.

علت این مطلب واضح است. شیعه در آن دوره ها در ایران در اقلیت بوده است.

شیعیان لبنان، حلب، عراق ظاهراً از شیعیان ایران، هم بیشتر بوده اند و هم شرایط مساعدتری داشته اند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 421
از قرن هفتم به بعد، مخصوصاً درسه چهار قرن اخیر اكثریت فقهای شیعه را ایرانیان تشكیل داده و می دهند. در عین حال در همین دوره های اخیر برخی فقهای شیعه از میان عرب برخاسته اند كه فوق العاده مقام شامخی دارند، از قبیل شیخ جعفر كاشف الغطاء وشیخ محمدحسن صاحب جواهرالكلام [3] (رضوان اللّه علیهم اجمعین) .

بی مناسبت نیست تاریخچه ی مختصری از فقه و فقهای شیعه از زمان غیبت صغری تا عصر حاضر ذكر كنیم تا ضمن اینكه سهم ایرانیان در فقه شیعه روشن می شود، تسلسل و تداوم این رشته ی فرهنگی اسلامی در طول تقریباً هزاروصد سال كه بدون وقفه ادامه یافته است نیز روشن شود.

علم فقه (یعنی فقه مدون كه در آن، كتاب تدوین و تألیف شده است و آن كتب هم اكنون نیز موجود است) سابقه ی هزاروصد ساله دارد؛ یعنی از 11 قرن پیش تاكنون بدون وقفه حوزه های تدریسی فقهی برقرار بوده است؛ استادان شاگردانی تربیت كرده اند و آن شاگردان به نوبه ی خود شاگردان دیگری تربیت كرده اند تا عصر حاضر، و این رابطه ی استاد و شاگردی قطع نشده است.

البته علوم دیگر مانند فلسفه، منطق، ریاضیات، طب سابقه ی بیشتری دارند و كتابهایی از زمانهای دورتر در این علوم در دست است، ولی در هیچیك از آن علوم شاید نتوان این چنین حیات متسلسل و متداومی كه بدون وقفه و لاینقطع رابطه ی استاد و شاگردی در آن محفوظ باشد نشان داد؛ فرضاً هم در علم دیگری وجود داشته باشد منحصر به جهان اسلام است، یعنی تنها در جهان اسلام است كه علوم سابقه ی حیاتی متسلسل و منظم هزار ساله و بیشتر دارند كه وقفه ای در بین حاصل نشده است. ما بعداً راجع به تسلسل و تداوم فلسفه و عرفان هم بحث خواهیم كرد.

خوشبختانه یكی از مسائلی كه مورد توجه علمای مسلمین بوده است این است كه طبقات متسلسل ارباب علوم را مشخص سازند. این كار در درجه ی اول نسبت به علمای حدیث انجام یافته است و در درجات بعدی برای علمای علوم دیگر. ما كتابهای زیادی به این عنوان داریم مانند طبقات الفقهاء ابواسحاق شیرازی، طبقات الاطباء ابن ابی اصیبعه، طبقات النحویین و طبقات الصوفیه ابوعبد الرحمن سلمی.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 422
ولی با كمال تأسف تا آنجا كه این بنده اطلاع دارد، آنچه درباره ی طبقات فقها نوشته شده از اهل تسنن و مربوط به آنهاست. درباره ی طبقات فقهای شیعه تاكنون كتابی نوشته نشده است، لهذا برای كشف طبقات فقهای شیعه، از لابلای كتب تراجم و یا كتب اجازات كه مربوط است به طبقات راویان حدیث باید استفاده كرد.

ما در اینجا نمی خواهیم طبقات فقهای شیعه را به تفصیل بیان كنیم، بلكه می خواهیم شخصیتهای برجسته و بنام فقها را كه آرائشان مورد توجه است با ذكر كتابهای فقه ذكر كنیم؛ ضمناً طبقات فقها نیز شناخته می شوند.

تاریخ فقهای شیعه را از زمان غیبت صغری (260- 329) آغاز می كنیم، به دو دلیل: یكی این كه عصر قبل از غیبت صغری عصر حضور ائمه ی اطهار است و در عصر حضور، هرچند فقها و به معنی صحیح كلمه مجتهدین و ارباب فتوا- كه ائمه ی اطهار آنها را به فتوا دادن تشویق می كرده اند- بوده اند، ولی خواه ناخواه فقها به علت حضور ائمه ی اطهار علیهم السلام تحت الشعاع بوده اند؛ یعنی مرجعیت آنها در زمینه ی دستنارسی به ائمه بوده است و مردم حتی الامكان سعی می كردند به منبع اصلی دست یابند و خود آن فقها نیز مشكلات خود را تا حد مقدور و ممكن با توجه به بعد مسافتها و سایر مشكلات با ائمه ی اطهار در میان می گذاشتند. دیگر اینكه علی الظاهر فقه مدون ما منتهی می شود به زمان غیبت صغری؛ یعنی تألیف و اثری فقهی قبل از آن دوره از فقهای شیعه فعلاً در دست نداریم یا این بنده اطلاع ندارد.

ولی به هرحال در شیعه نیز فقهای بزرگی در عصر ائمه ی اطهار وجود داشته است كه با مقایسه با فقهای معاصر آنها از سایر مذاهب، ارزش آنها معلوم و مشخص می شود. ابن الندیم فن پنجم از مقاله ی ششم كتاب بسیار نفیس خود را كه به نام «فهرست ابن الندیم» شهرت و اعتبار جهانی دارد، اختصاص داده به «فقهاء الشیعه» و در ذیل نامهای آنها از كتابهای آنها در حدیث یا فقه یاد می كند. درباره ی حسین بن سعید اهوازی و برادرش می گوید: «اوسع اهل زمانهما علماً بالفقه و الآثار و المناقب» ، یا درباره ی علی بن ابراهیم قمی می گوید: «من العلماء الفقهاء» و درباره ی محمد بن حسن بن احمد بن الولید قمی می گوید: «و له من الكتب كتاب الجامع فی الفقه» . ولی ظاهراً كتب فقهیه ی آنها به این شكل بوده است كه در هر بابی احادیثی كه آنها را معتبر می دانسته اند و برطبق آنها عمل می كرده اند ذكر می كرده اند؛ آن كتابها، هم حدیث بود و هم نظر مؤلف كتاب.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 423
محقق حلّی در مقدمه ی معتبر می گوید:

«نظر به اینكه فقهای ما (رضوان اللّه علیهم) زیادند و تألیفات فراوان دارند و نقل اقوال همه ی آنها غیرمقدور است، من به سخن مشهورین به فضل و تحقیق و حسن انتخاب اكتفا كرده ام و از كتب این فضلا به آنچه اجتهاد آنها در كتابها هویداست و مورد اعتماد خودشان بوده است اكتفا كرده ام. از جمله كسانی كه نقل می كنم (از قدمای زمان ائمه) حسن بن محبوب، احمد بن ابی نصر بزنطی، حسین بن سعید (اهوازی) ، فضل بن شاذان (نیشابوری) ، یونس بن عبد الرحمن، و از متأخران محمد بن بابویه قمی (شیخ صدوق) و محمد بن یعقوب كلینی، و از اصحاب فتوا علی بن بابویه قمی، اسكافی، ابن ابی عقیل، شیخ مفید، سید مرتضی علم الهدی، شیخ طوسی است. . . » محقق با آنكه گروه اول را اهل نظر و اجتهاد و انتخاب می داند، آنها را به نام اصحاب فتوا یاد نمی كند، زیرا كتب آنها در عین این كه خلاصه ی اجتهادشان بوده است به صورت كتاب حدیث و نقل بوده است نه به صورت فتوا. اینك ما بحث خود را از مفتیان اولی كه در زمان غیبت صغری بوده اند آغاز می كنیم:

1. علی بن بابویه قمی متوفّی در سال 329، مدفون در قم. پدر شیخ محمد بن علی بن بابویه معروف به شیخ صدوق است كه در نزدیكی شهر ری مدفون است. پسر، محدث است و پدر فقیه و صاحب فتوا. معمولاً این پدر و پسر به عنوان «صدوقیْن» یاد می شوند.

2. یكی دیگر از فقهای بنام و معروف آن زمان كه معاصر با علی بن بابویه قمی است بلكه اندكی بر او تقدم زمانی دارد، عیاشی سمرقندی صاحب تفسیر معروف است. او مردی جامع بوده است. گر چه شهرتش به تفسیر است، او را از فقها شمرده اند. كتب زیادی در علوم مختلف و از آن جمله در فقه دارد. ابن الندیم در الفهرست می گوید: كتب او در خراسان رواج فراوان دارد. در عین حال ما تاكنون ندیده ایم كه در فقه آراء او نقل شده باشد؛ شاید كتب فقهی او از بین رفته است.

عیاشی ابتدا سنی بود و بعد شیعه شد. ثروت فراوانی از پدر به او ارث رسید و او همه ی آنها را خرج جمع آوری و نسخه برداری كتب و تعلیم و تعلم و تربیت شاگرد كرد.

بعضی جعفر بن قولویه را كه استاد شیخ مفید بوده است (در فقه) همدوره ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 424
علی بن بابویه و قهراً از فقهای دوره ی غیبت صغری شمرده اند و گفته اند كه جعفر بن قولویه شاگرد سعد بن عبد اللّه اشعری معروف بوده است [4]ولی با توجه به اینكه او استاد شیخ مفید بوده است و در سال 367 و یا 368 درگذشته است نمی توان او را معاصر علی بن بابویه و از علمای غیبت صغری شمرد. آن كه از علمای غیبت صغری است پدرش محمد بن قولویه است.

3. ابن ابی عقیل عمانی. گفته اند یمنی است. عمان از سواحل دریای یمن است.

تاریخ وفاتش معلوم نیست. در آغاز غیبت كبری می زیسته است.

بحرالعلوم گفته است كه او استاد جعفر بن قولویه بوده است و جعفر بن قولویه استاد شیخ مفید بوده است. این قول از قول بالا كه جعفر بن قولویه را همدوره ی علی بن بابویه معرفی كرده است اقرب به تحقیق است. آراء ابن ابی عقیل در فقه زیاد نقل می شود. او از چهره هایی است كه مكرر به نام او در فقه بر می خوریم.

4. ابن جنید اسكافی از اساتید شیخ مفید است. گویند كه در سال 381 درگذشته است. گفته اند كه تألیفات و آثارش به پنجاه می رسد. فقها از ابن الجنید و ابن ابی عقیل سابق الذكر به عنوان «القدیمین» یاد می كنند. آراء ابن الجنید همواره در فقه مطرح بوده و هست.

5. شیخ مفید. نامش محمد بن محمدبن نعمان است. هم متكلم است و هم فقیه.

ابن الندیم در فن دوم از مقاله ی پنجم الفهرست كه درباره ی متكلمین شیعه بحث می كند، از او به عنوان «ابن المعلم» یاد می كند و ستایش می نماید. در سال 336 متولد شده و در 413 درگذشته است. كتاب معروف او در فقه به نام مقنعه است و چاپ شده و موجود است. شیخ مفید از چهره های بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام است.

ابویعلی جعفری كه داماد مفید بوده است گفته است كه مفید شبها مختصری می خوابید، باقی را به نماز یا مطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید می گذرانید.

شیخ مفید شاگرد شاگرد ابن ابی عقیل است.

6. سید مرتضی معروف به علم الهدی متولد 355 و متوفای 436. علامه ی حلی او را معلم شیعه ی امامیه خوانده است. مردی جامع بوده است؛ هم ادیب بوده و هم متكلم و هم فقیه. آراء فقهی او مورد توجه فقهاست. كتاب معروف او در فقه یكی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 425
كتاب انتصار است و دیگر كتاب جمل العلم والعمل . او و برادرش سید رضی جامع نهج البلاغه نزد شیخ مفید سابق الذكر تحصیل كرده اند.

7. شیخ ابوجعفر طوسی، معروف به شیخ الطائفه. از ستارگان بسیار درخشان جهان اسلام است. در فقه و اصول و حدیث و تفسیر و كلام و رجال تألیفات فراوان دارد. اهل خراسان است. در سال 385 متولد شده و در سال 408 یعنی در 23 سالگی به بغداد كه آن وقت مركز بزرگ علوم و فرهنگ اسلامی بود مهاجرت كرد و تا پایان عمر در عراق ماند و پس از استادش سید مرتضی ریاست علمی و فتوایی شیعه به او منتقل شد. مدت پنج سال پیش شیخ مفید درس خوانده است. سالیان دراز از خدمت شاگرد مبرز شیخ مفید یعنی سید مرتضی بهره مند شده است.

استادش سید مرتضی در سال 436 درگذشت و او 24 سال دیگر بعد از استادش در قید حیات بود. دوازده سال بعد از سید در بغداد ماند ولی بعد به علت یك سلسله آشوبها كه خانه و كتابخانه اش به تاراج رفت، به نجف مهاجرت كرد و حوزه ی علمیه را در آنجا تأسیس كرد و در سال 460 در همان جا درگذشت. قبرش در نجف معروف است.

شیخ طوسی كتابی در فقه دارد به نام النهایه كه در قدیم الایام كتاب درسی طلاب بوده است. كتاب دیگری دارد به نام مبسوط كه فقه را وارد مرحله ی جدیدی كرده است و در عصر خودش مشروح ترین كتاب فقهی شیعه بوده است. كتاب دیگری دارد به نام خلاف كه در آنجا، هم آراء فقهای اهل سنت را ذكر كرده و هم رأی شیعه را. شیخ طوسی كتابهای دیگر نیز در فقه دارد. قدما تا حدود یك قرن پیش اگر در فقه «شیخ» به طور مطلق می گفتند مقصود شیخ طوسی بود و اگر «شیخان» می گفتند مقصود شیخ مفید و شیخ طوسی بود. شیخ طوسی یكی از چند چهره ی معروفی است كه در سراسر فقه نامشان برده می شود. خاندان شیخ طوسی تا چند نسل همه از علما و فقها بوده اند. پسرش شیخ ابوعلی ملقب به مفید ثانی فقیه جلیل القدری است و بنا بر نقل مستدرك الوسائل [5] او كتابی دارد به نام امالی ، و كتاب النهایه پدرش را نیز شرح كرده است.

مطابق نقل كتاب لؤلؤالبحرین دختران شیخ طوسی نیز فقیهه و فاضله بوده اند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 426
شیخ ابوعلی فرزندی دارد به نام شیخ ابوالحسن محمد. بعد از پدرش ابوعلی مرجعیت و ریاست حوزه ی علمیه به او منتقل شد و بنا بر نقل ابن عماد حنبلی در كتاب شذرات الذهب فی اخبار من ذهب [6] در زمان این مرد بزرگ طلاب علوم دینی شیعه از اطراف و اكناف به سوی او می شتافتند، و او خود مردی پارسا و زاهد و عالم بوده است. عماد طبری گفته است اگر صلوات بر غیر انبیا روا بود، من بر این مرد صلوات می فرستادم. او در سال 540 درگذشته است [7] 8. قاضی عبد العزیز حلبی معروف به ابن البراج. شاگرد سید مرتضی و شیخ طوسی است. از طرف شیخ طوسی به بلاد شام كه وطنش بود فرستاده شد. بیست سال در طرابلس شام قاضی بود. در سال 481 درگذشته است. كتابهای فقهی او كه بیشتر نام برده می شود یكی به نام مهذّب است و دیگری به نام جواهر. .

9. شیخ ابوالصلاح حلبی. او نیز اهل شامات است. شاگرد سید مرتضی و شیخ طوسی بوده و صدسال عمر كرده است. در ریحانة الادب می نویسد كه او شاگرد سلار بن عبد العزیز آتی الذكر نیز بوده است. اگر این نسبت درست باشد، می بایست ابوالصلاح سه طبقه را شاگردی كرده باشد! كتاب معروف او در فقه به نام كافی است.

در سال 447 درگذشته است. اگر عمر او صد سال بوده است و در 447 هم وفات كرده باشد او از هر دو استادش بزرگسال تر بوده است. شهید ثانی او را «خلیفة المرتضی فی البلادالحلبیة» خوانده است.

10. حمزة بن عبد العزیز دیلمی معروف به «سلار دیلمی» . در حدود سال 448 تا 463 درگذشته است. شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی است. اهل ایران است و در خسرو شاه تبریز درگذشته است. كتاب معروف او در فقه به نام «مراسم» است. سلار هر چند هم طبقه ی شیخ طوسی است نه از شاگردان او، در عین حال محقق حلّی در مقدمه ی كتاب المعتبر از او و ابن البراج و ابوالصلاح حلبی به عنوان «اتباع الثلاثة» نام می برد؛ یعنی او را از پیروان می شمارد كه علی الظاهر مقصودش این است این سه نفر تابع و پیروان سه نفر دیگر (شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی) بوده اند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 427
11. سیدابوالمكارم ابن زهره. در حدیث به یك واسطه از ابوعلی پسر شیخ الطائفه روایت می كند و در فقه با چند واسطه شاگرد شیخ طوسی است. اهل حلب است و در سال 585 درگذشته است. كتاب معروف او در فقه به نام غنیه معروف است.

هرگاه در اصطلاح فقها «حلبیان» (به صیغه ی تثنیه) گفته شود مقصود ابوالصلاح حلبی و ابن زهره ی حلبی است، و هرگاه «حلبیون» (به صیغه ی جمع) گفته شود مقصود آن دو نفر بعلاوه ی ابن البراج است كه او هم اهل حلب بوده است. بنا بر آنچه در مستدرك [8] ضمن احوال شیخ طوسی آمده است، ابن زهره كتاب النهایه ی شیخ طوسی را نزد ابوعلی حسن بن الحسین معروف به ابن الحاجب حلبی خوانده است، و او آن كتاب را نزد ابوعبد اللّه زینوبادی در نجف و او نزد شیخ رشیدالدین علی بن زیرك قمی و سید ابی هاشم حسینی و آندو نزد شیخ عبد الجبار رازی تحصیل كرده بوده اند و شیخ عبد الجبار شاگرد شیخ طوسی بوده است. بنا بر این نقل، ابن زهره با چهار واسطه شاگرد شیخ طوسی بوده است.

12. ابن حمزه ی طوسی، معروف به عمادالدین طوسی. هم طبقه ی شاگردان شیخ طوسی است. بعضی او را هم طبقه ی شاگردان شاگردان شیخ دانسته و بعضی دوره ی او را از این هم متأخرتر دانسته اند. نیاز به تحقیق بیشتری است.

سال وفاتش دقیقاً معلوم نیست؛ شاید در حدود نیمه ی دوم قرن ششم درگذشته است. اهل خراسان است. كتاب معروفش در فقه به نام وسیله است.

13. ابن ادریس حلّی. از فحول علمای شیعه است. خودش عرب است و شیخ طوسی جد مادری او (البته مع الواسطه) به شمار می رود. به حریت فكر معروف است.

صولت و هیبت جدش شیخ طوسی را شكست. نسبت به علما و فقها تا سرحد اهانت انتقاد می كرد. در سال 598 در سن 55 سالگی درگذشته است. كتاب نفیس و معروف او در فقه به نام سرائر است. گفته اند كه ابن ادریس از تلامذه ی سیدابوالمكارم ابن زهره بوده است، ولی بنا بر تعبیراتی كه ابن ادریس در كتاب الودیعه از كتاب السرائر می كند چنین برمی آید كه صرفاً معاصر وی بوده است و او را ملاقات كرده است و در برخی مسائل فقهی میان آنها مكاتباتی رد و بدل شده است.

14. شیخ ابوالقاسم جعفر بن حسن بن یحیی بن سعید حلّی، معروف به محقق.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 428
صاحب كتابهای زیاد در فقه [و اصول ] از آن جمله شرایع، معارج، معتبر، المختصر، النافع و غیره است. محقق حلی با یك واسطه شاگرد ابن زهره و ابن ادریس حلی سابق الذكر است. در الكنی والالقاب ذیل احوال ابن نما می نویسد: «محقق كركی در وصف محقق حلی گفته است: اعلم اساتید محقق در فقه اهل بیت، محمد بن نمای حلی و اجلّ اساتید او ابن ادریس حلی است» .

ظاهراً مقصود محقق كركی این است كه اجلّ اساتید ابن نما ابن ادریس است، زیرا ابن ادریس در 598 درگذشته است و محقق در 676 درگذشته است. قطعاً محقق حوزه ی درس ابن ادریس را درك نكرده است. در ریحانة الادب می نویسد:

محقق حلی شاگرد جد و پدر خودش و سیدفخار بن معد موسوی و ابن زهره بوده است. این نیز اشتباه است، زیرا محقق ابن زهره را كه در 585 درگذشته است درك نكرده است. بعید نیست كه پدر محقق شاگرد ابن زهره بوده است.

او استاد علامه ی حلی است كه بعداً خواهد آمد. در فقه كسی را بر او مقدم نمی شمارند. در اصطلاح فقها هرگاه محقق به طور مطلق گفته شود مقصود همین شخص بزرگوار است. فیلسوف و ریاضی دان بزرگ، خواجه نصیرالدین طوسی با او در حلّه ملاقات كرده و در جلسه ی درس فقهش حضور یافته است. كتابهای محقق مخصوصاً كتاب شرایع در میان طلاب یك كتاب درسی بوده و هست و فقهای زیادی كتب محقق را شرح كرده یا حاشیه بر آنها نوشته اند.

15. حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی، معروف به علامه ی حلی. یكی از اعجوبه های روزگار است. در فقه و اصول و كلام و منطق و فلسفه و رجال و غیره كتاب نوشته است. در حدود صد كتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده كه بعضی از آنها به تنهایی (مانند تذكرة الفقهاء ) كافی است كه نبوغ او را نشان دهد. علامه كتب زیادی در فقه دارد كه غالب آنها مانند كتابهای محقق حلی در زمانهای بعد از او از طرف فقها شرح و حاشیه شده است. كتب معروف فقهی علامه عبارت است از:

ارشاد، تبصرة المتعلمین، قواعد، تحریر، تذكرة الفقهاء، مختلف الشیعه، منتهی. علامه اساتید زیادی داشته است. در فقه شاگرد دایی خود محقق حلی و در فلسفه و منطق شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بوده است. فقه تسنن را نزد علمای اهل تسنن تحصیل كرده است. علامه در سال 648 متولد شده و در سال 726 درگذشته است.

16. فخرالمحققین، پسر علامه ی حلی. در 682 متولد شده و در سال 771
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 429
درگذشته است. علامه ی حلی در مقدمه ی تذكرة الفقهاء و در مقدمه ی كتاب قواعد از فرزندش به تجلیل یاد كرده است و در آخر قواعد آرزو كرده كه پسر بعد از پدر كارهای ناتمام او را تمام كند. فخرالمحققین كتابی دارد به نام ایضاح الفوائد فی شرح مشكلات القواعد . آراء فخرالمحققین در كتاب ایضاح ، در كتب فقهیه مورد توجه است.

17. محمد بن مكی، معروف به شهید اول. شاگرد فخرالمحققین و از اعاظم فقهای شیعه است. در ردیف محقق حلی و علامه ی حلی است. اهل جبل عامل است كه منطقه ای است در جنوب لبنان و از قدیمترین مراكز تشیع است و هم اكنون نیز یك مركز شیعی است. شهید اول در سال 734 متولد شده و در 786 به فتوای یك فقیه مالكی مذهب و تأیید یك فقیه شافعی مذهب شهید شده است. او شاگرد شاگردان علامه ی حلی و از آن جمله فخرالمحققین بوده است. كتابهای معروف شهید اول در فقه عبارت است از: اللمعه كه در مدت كوتاهی در همان زندانی كه منجر به شهادتش شد تألیف كرده است [9]و عجیب این است كه این كتاب شریف را در دو قرن بعد فقیهی بزرگ شرح كرد كه او سرنوشتی مانند مؤلف پیدا كرد، یعنی شهید شد و «شهید ثانی» لقب گرفت. شرح لمعه تألیف شهید ثانی است كه همواره از كتب درسی طلاب بوده و هست. كتابهای دیگر شهید اول عبارت است از: دروس، ذكری ، بیان، الفیه، قواعد. همه ی كتب او از نفایس آثار فقهی است. كتب شهید اول نیز مانند كتب محقق و علامه ی حلی در عصرهای بعد، از طرف فقها شرحها و حاشیه های زیاد خورده است.

در میان فقهای شیعه، كتابهای سه شخصیت فوق الذكر یعنی محقق حلی، علامه ی حلی، شهید اول- كه در قرن هفتم و هشتم می زیسته اند- به صورت متون فقهی درآمده و دیگران بر آنها شرح و حاشیه نوشته اند و كسی دیگر نمی بینیم كه چنین عنایتی به آثار او شده باشد. فقط در یك قرن گذشته دو كتاب از كتابهای شیخ مرتضی انصاری- كه در حدود صد و سیزده سال از وفاتش می گذرد- چنین وضعی به خود گرفته است.

خاندان شهید اول خاندان علم و فضل و فقه بوده اند و نسلهای متوالی این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 430
شرافت را برای خود نگهداری كرده اند. شهید سه پسر دارد كه هر سه از علما و فقها بوده اند، همچنانكه همسرش ام علی و دخترش ام الحسن نیز فقیهه بوده اند و شهید زنان را در پاره ای از مسائل فقهی به این دو بانوی فاضله ارجاع می كرده است. در كتاب ریحانة الادب می نویسد: «بعضی از بزرگان، فاطمه دختر شهید را «شیخه» و «ست المشایخ» یعنی سیدة المشایخ لقب داده اند» .

18. فاضل مقداد. اهل سیور است كه از قراء حلّه است. از شاگردان مبرز شهید اول است. كتاب معروف او در فقه كه چاپ شده و در دست است و از او نقل می شود كتاب كنزالعرفان است. این كتاب آیات الاحكام است؛ یعنی در این كتاب آن سلسله از آیات كریمه ی قرآن كه از آنها مسائل فقهیه استنباط می شود و در فقه مطرح می گردد تفسیر شده و به سبك فقهی به آنها استدلال شده است. در شیعه و سنی كتابهای زیادی در آیات الاحكام نوشته شده است و كنزالعرفان فاضل مقداد بهترین و یا از بهترین آنهاست. فاضل مقداد در سال 826 وفات كرده است. علیهذا او از علمای قرن نهم هجری محسوب می شود.

19. جمال السالكین ابوالعباس احمد بن فهد حلی اسدی. در سال 757 متولد شده و در سال 841 وفات یافته است. در طبقه ی شاگردان شهید اول و فخرالمحققین است.

مشایخ حدیث او فاضل مقداد سابق الذكر و شیخ علی بن الخازن فقیه و شیخ بهاء الدین علی بن عبد الكریم است [10]. علی الظاهر اساتید فقهی او نیز همینها هستند. ابن فهد تألیفات فقهی معتبری دارد از قبیل المهذب البارع كه شرح مختصرالنافع محقق حلی است، و شرح ارشاد علامه به نام المقتصر و شرح الفیه ی شهید اول. شهرت بیشتر ابن فهد در اخلاق و سیر و سلوك است. كتاب مشهور او در این زمینه عدة الداعی است.

20. شیخ علی بن هلال جزائری. زاهد و متقی و جامع المعقول والمنقول بوده است.

استاد روایتش ابن فهد حلی است و بعید نیست كه استاد فقه وی نیز همو باشد.

می گویند در عصر خودش شیخ الاسلام و رئیس شیعه بوده است. محقق كركی شاگرد او بوده و او را به صفت فقاهت و شیخ الاسلامی ستوده است. ابن ابی جمهور احسایی نیز فقه را نزد او تحصیل كرده است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 431
21. شیخ علی بن عبد العالی كركی، معروف به محقق كركی یا محقق ثانی. از فقهای جبل عامل است و از اكابر فقهای شیعه است. در شام و عراق تحصیلات خود را تكمیل كرده و سپس به ایران (در زمان شاه تهماسب اول) آمده و منصب شیخ الاسلامی برای اولین بار در ایران به او تفویض شد. منصب شیخ الاسلامی بعد از محقق كركی به شاگردش شیخ علی منشار، پدرزن شیخ بهایی رسید و بعد از او این منصب به شیخ بهایی واگذار شد. فرمانی كه شاه تهماسب به نام او نوشته و به او اختیارات تام داده و در حقیقت او را صاحب اختیار واقعی و خود را نماینده ی او دانسته است معروف است. كتاب معروف او كه در فقه زیاد نام برده می شود جامع المقاصد است كه شرح قواعد علامه ی حلی است. او علاوه بر این، مختصرالنافع محقق و شرایع محقق و چند كتاب دیگر از علامه و چند كتاب از شهید اول را حاشیه زده و یا شرح كرده است.

آمدن محقق ثانی به ایران و تشكیل حوزه در قزوین و سپس در اصفهان و پرورش شاگردانی مبرز در فقه سبب شد كه برای اولین بار پس از دوره ی صدوقین، ایران مركز فقه شیعه بشود. محقق كركی میان سالهای 937 و 941 درگذشته است.

محقق كركی شاگرد علی بن هلال جزایری و او شاگرد ابن فهد حلی بوده است؛ ابن فهد حلی شاگرد شاگردان شهید اول از قبیل فاضل مقداد بوده، علیهذا او به دو واسطه شاگرد شهید اول است. پسر محقق كركی به نام شیخ عبد العالی بن علی بن عبد العالی نیز از فقهای شیعه است؛ ارشاد علامه و الفیه ی شهید را شرح كرده است.

22. شیخ زین الدین معروف به شهید ثانی. از اعاظم فقهای شیعه است. مردی جامع بوده و در علوم مختلف دست داشته است. اهل جبل عامل است. جد ششم او «صالح» نامی است كه شاگرد علامه ی حلی بوده است. ظاهراً اصلاً اهل طوس بوده است، از این رو شهید ثانی گاهی «الطوسی الشامی» امضا می كرده است. شهید ثانی در سال 911 متولد شده و در 966 شهید شده است. مسافرت زیاد كرده و اساتید زیاد دیده است. به مصر و دمشق و حجاز و بیت المقدس و عراق و استانبول مسافرت كرده و از هر خرمنی خوشه هایی چیده است. تنها اساتید سنی او را دوازده تن نوشته اند و به همین جهت مردی جامع بوده است. علاوه بر فقه و اصول، از فلسفه و عرفان و طب و نجوم هم آگاهی داشته است. فوق العاده زاهد و متقی بوده است. شاگردانش در احوالش نوشته اند كه در ایام تدریس، شبها به هیزم كشی برای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 432
اعاشه ی خاندانش می رفت و صبح به تدریس می نشست. مدتی در بعلبك به پنج مذهب (جعفری، حنفی، شافعی، مالكی، حنبلی) تدریس می كرده است. شهید تألیفات زیادی دارد. معروفترین تألیف او در فقه شرح لمعه ی شهید اول و دیگر مسالك الافهام است كه شرح شرایع محقق حلی است. شهید ثانی نزد محقق كركی (قبل از آنكه محقق به ایران بیاید) تحصیل كرده است. شهید ثانی به ایران نیامد. صاحب معالم كه از معاریف علمای شیعه است فرزند شهید ثانی است.

23. احمد بن محمد اردبیلی، معروف به مقدس اردبیلی. ضرب المثل زهد و تقواست و در عین حال از محققان فقهای شیعه است. محقق اردبیلی در نجف سكنی گزید. معاصر صفویه است. گویند شاه عباس اصرار داشت كه به اصفهان بیاید، حاضر نشد. شاه عباس خیلی مایل بود كه مقدس اردبیلی خدمتی به او ارجاع كند تا اینكه اتفاق افتاد كه شخصی به علت تقصیری از ایران فرار كرد و در نجف از مقدس اردبیلی خواست كه نزد شاه عباس شفاعت كند. مقدس نامه ای به شاه عباس نوشت به این مضمون:

«بانی ملك عاریت عباس بداند: اگرچه این مرد اول ظالم بود، اكنون مظلوم می نماید. چنانچه از تقصیر او بگذری «شاید» كه حق سبحانه از «پاره ای» تقصیرات تو بگذرد. بنده ی شاه ولایت، احمد اردبیلی. » شاه عباس نوشت:

«به عرض می رساند: عباس خدماتی كه فرموده بودید به جان منت داشته، به تقدیم رسانید. امید كه این محب را از دعای خیر فراموش نفرمایید.

كلب آستان علی، عباس. » [11] امتناع مقدس اردبیلی از آمدن به اصفهان سبب شد كه حوزه ی نجف به عنوان مركزی دیگر در مقابل حوزه ی اصفهان احیا شود، همچنانكه امتناع شهید ثانی و پسرش شیخ حسن صاحب معالم و دخترزاده اش سید محمد صاحب مدارك از مهاجرت از جبل عامل به ایران سبب شد كه حوزه ی شام و جبل عامل همچنان ادامه یابد و منقرض نگردد. صاحب معالم و صاحب مدارك برای این كه دچار محظور و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 433
رودربایستی برای توقف در ایران نشوند، از زیارت حضرت رضا علیه السلام كه فوق العاده مشتاق آن بودند صرف نظر كردند.

این بنده فعلاً نمی داند كه مقدس اردبیلی فقه را كجا و نزد چه كسی تحصیل كرده است. همین قدر می دانیم كه فقه را نزد شاگردان شهید ثانی تحصیل كرده است. پسر شهید ثانی (صاحب معالم ) و نواده ی دختری اش (صاحب مدارك ) در نجف شاگرد او بودند. در كتاب زندگی جلال الدین دوانی می نویسد كه:

«ملا احمد اردبیلی، مولانا عبد اللّه شوشتری، مولانا عبد اللّه یزدی، خواجه افضل الدین تركه، میرفخرالدین هماكی، شاه ابومحمد شیرازی، مولانا میرزا جان و میرفتح شیرازی شاگردان خواجه جمال الدین محمود بوده اند و او شاگرد محقق جلال الدین دوانی بوده است. » [12] وظاهراً تحصیل مقدس اردبیلی نزد خواجه جمال الدین محمود در رشته های معقول بوده نه منقول.

مقدس اردبیلی در سال 993 در نجف درگذشته است. كتب فقهی معروف او یكی شرح ارشاد است و دیگر آیات الاحكام . نظریات دقیق او مورد توجه فقهاست.

24. شیخ بهاء الدین محمد عاملی، معروف به شیخ بهایی. او نیز اهل جبل عامل است. در كودكی همراه پدرش شیخ حسین بن عبد الصمد- كه از شاگردان شهید ثانی بود- به ایران آمد. شیخ بهایی از این رو كه به كشورهای مختلف مسافرت كرده و محضر اساتید مختلف در رشته های مختلف را درك كرده و بعلاوه دارای استعداد و ذوقی سرشار بوده است، مردی جامع بوده و تألیفات متنوعی دارد. هم ادیب بوده و هم شاعر و هم فیلسوف و هم ریاضی دان و مهندس و هم فقیه و هم مفسر. از طب نیز بی بهره نبوده است. اولین كسی است كه یك دوره احكام فقه غیراستدلالی به صورت رساله ی عملیه به زبان فارسی نوشت. آن كتاب همان است كه به نام جامع عباسی معروف است.

شیخ بهایی چون فقه رشته ی اختصاصی و تخصصی اش نبوده، از فقهای طراز اول به شمار نمی رود ولی شاگردان زیادی تربیت كرده است. ملاصدرای شیرازی و ملامحمدتقی مجلسی اول (پدر مجلسی دوم صاحب كتاب بحارالانوار ) ، محقق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 434
سبزواری، فاضل جواد صاحب آیات الاحكام از شاگردان اویند. همچنانكه قبلاً اشاره كردیم، منصب شیخ الاسلامی ایران پس از محقق كركی به شیخ علی منشار پدرزن شیخ بهایی رسید و پس از او به شیخ بهایی رسید. همسر شیخ بهایی كه دختر شیخ علی منشار بوده است زنی فاضله و فقیهه بوده است. شیخ بهایی در سال 953 به دنیا آمده و در سال 1030 یا 1031 درگذشته است. شیخ بهایی ضمناً مردی جهانگرد بوده است؛ به مصر و شام و حجاز و عراق و فلسطین و آذربایجان و هرات مسافرت كرده است.

25. ملامحمدباقر سبزواری، معروف به محقق سبزواری. اهل سبزوار بوده و در مكتب اصفهان كه هم مكتبی فقهی بود و هم فلسفی پرورش یافته و از این رو جامع المعقول والمنقول بوده است. نام او در كتب فقهیه زیاد برده می شود. كتاب معروف او در فقه یكی به نام ذخیره و دیگری به نام كفایه است، و چون فیلسوف هم بوده است بر الهیات شفا ی ابوعلی سینا حاشیه نوشته. در سال 1090 درگذشته است. محقق سبزواری نزد شیخ بهایی و مجلسی اول تحصیل كرده است.

26. آقاحسین خوانساری، معروف به محقق خوانساری. او نیز در مكتب اصفهان پرورش یافته و جامع المعقول والمنقول است. شوهر خواهر محقق سبزواری است.

كتاب معروف او در فقه به نام مشارق الشموس است كه شرح كتاب دروس شهید اول است.

محقق خوانساری در سال 1098 درگذشته است. او با محقق سبزواری معاصر است و همچنین با ملامحسن فیض كاشانی و ملامحمدباقر مجلسی كه هر دو از اكابر محدثین به شمار می روند.

27. جمال المحققین معروف به آقاجمال خوانساری فرزند آقاحسین خوانساری سابق الذكر است. مانند پدر جامع المعقول والمنقول است. حاشیه ی معروفی دارد بر شرح لمعه و حاشیه ی مختصری دارد بر طبیعیات شفا ی بوعلی كه در حاشیه ی شفا ی چاپ سنگی تهران چاپ شده است. آقاجمال با دو واسطه استاد سیدمهدی بحرالعلوم است، زیرا او استاد سیدابراهیم قزوینی است و او استاد پسرش سیدحسین قزوینی است و سیدحسین قزوینی یكی از اساتید بحرالعلوم است.

28. شیخ بهاء الدین اصفهانی معروف به «فاضل هندی» . این مرد قواعد علامه را شرح كرده است و نام كتابش كشف اللثام است و به همین مناسبت خود او را «كاشف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 435
اللثام» می خوانند. آراء و عقاید و نظریات او كاملاً مورد توجه فقهاست. فاضل هندی در سال 1137 درگیرودار فتنه ی افغان درگذشت. فاضل هندی نیز جامع المعقول والمنقول بوده است.

29. محمدباقر بن محمد اكمل بهبهانی، معروف به «وحید بهبهانی» . این مرد شاگرد سیدصدرالدین رضوی قمی شارح وافیه و او شاگرد آقاجمال خوانساری سابق الذكر است.

وحید بهبهانی در دوره ی بعد از صفویه قرار دارد. حوزه ی اصفهان بعد از انقراض صفویه از مركزیت افتاد. برخی از علما و فقها، از آن جمله سیدصدرالدین رضوی قمی استاد وحید بهبهانی دراثر فتنه ی افغان به عتبات مهاجرت كردند.

وحید بهبهانی كربلا را مركز قرار داد و شاگردان بسیار مبرّز تربیت كرد. از آن جمله است سیدمهدی بحرالعلوم، شیخ جعفر كاشف الغطاء، میرزا ابوالقاسم قمی صاحب كتاب قوانین ، حاج ملامهدی نراقی، سیدعلی صاحب ریاض ، میرزا مهدی شهرستانی، سیدمحمدباقر شفتی اصفهانی معروف به حجت الاسلام، میرزا مهدی شهید مشهدی، سیدجواد صاحب مفتاح الكرامة ، سیدمحسن اعرجی.

علاوه بر این، او مبارزه ی پیگیری كرد در دفاع از اجتهاد و مبارزه با اخباریگری كه در آن وقت سخت رواج یافته بود. شكست دادن اخباریان و تربیت گروهی مجتهد مبرز سبب شد كه او را «استادالكل» خواندند. او تقوا را در حد كمال داشت.

شاگردانش برای او احترام بسیار عمیقی قائل بودند. وحید بهبهانی نسب به مجلسی اول می برد، یعنی از نواده های دختری مجلسی اول (البته به چند واسطه) است. دختر مجلسی اول كه جده ی وحید بهبهانی است به نام «آمنه بیگم» است. آمنه بیگم همسر ملاصالح مازندرانی بوده و زنی فاضله و فقیهه بوده است. با آنكه همسرش ملاصالح مردی بسیار عالم و فاضل بوده است، گاهی آمنه بیگم مشكلات علمی شوهر فاضل خود را حل می كرده است.

30. سیدمهدی بحرالعلوم. شاگرد بزرگ و بزرگوار وحید بهبهانی است و از فقهای بزرگ است. منظومه ای در فقه دارد كه معروف است. آراء و نظریات او مورد اعتنا و توجه فقهاست. بحرالعلوم به علت مقامات معنوی و سیر و سلوكی كه طی كرده فوق العاده مورد احترام علمای شیعه است و تالی معصوم به شمار می رود.

كرامات زیاد از او نقل شده است. كاشف الغطاء آتی الذكر با تحت الحنك عمامه ی خود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 436
غبار نعلین او را پاك می كرد. بحرالعلوم در سال 1154 یا 1155 متولد شده و در سال 1212 درگذشته است.

31. شیخ جعفر كاشف الغطاء. شاگرد وحید بهبهانی و شاگرد او سیدمهدی بحرالعلوم بوده است. او عرب است و فقیه فوق العاده ماهری است. كتاب معروف او در فقه به نام كشف الغطاء است. در نجف می زیسته و شاگردان زیادی تربیت كرده است. سیدجواد صاحب مفتاح الكرامه و شیخ محمدحسن صاحب جواهرالكلام از جمله شاگردان اویند. چهار پسر داشته كه هر چهار از فقها بوده اند. كاشف الغطاء معاصر فتحعلی شاه است. در مقدمه ی كشف الغطاء او را مدح كرده و در سال 1228 درگذشته است. كاشف الغطاء در فقه نظریات دقیق و عمیق داشته و از او به عظمت یاد می شود.

32. شیخ محمدحسن صاحب كتاب جواهرالكلام كه شرح شرایع محقق است و می توان آن را دائرة المعارف فقه شیعه خواند. اكنون هیچ فقیهی خود را از جواهر بی نیاز نمی داند. این كتاب مكرر چاپ سنگی شده است و اخیراً با چاپ حروفی در قطع وزیری مشغول چاپش هستند و در حدود پنجاه جلد 400 صفحه ای یعنی در حدود بیست هزار صفحه خواهد شد. كتاب جواهر عظیمترین كتاب فقهی مسلمین است و با توجه به اینكه هر سطر این كتاب مطلب علمی است و مطالعه ی یك صفحه ی آن وقت و دقت زیاد می خواهد، می توان حدس زد كه تألیف این كتاب بیست هزار صفحه ای چقدر نیرو برده است. سی سال تمام یكسره كار كرد تا چنین اثر عظیمی به وجود آورد. این كتاب مظهر نبوغ و همت و استقامت و عشق و ایمان یك انسان به كار خویشتن است. صاحب جواهر شاگرد كاشف الغطاء و شاگرد شاگرد او سیدجواد صاحب مفتاح الكرامه است و خود در نجف حوزه ی عظیمی داشته و شاگردان زیادی تربیت كرده است. صاحب جواهر عرب است. در زمان خود مرجعیت عامه یافت و در سال 1266 كه اوایل جلوس ناصرالدین شاه در ایران بود درگذشت.

33. شیخ مرتضی انصاری. نسبش به جابر بن عبد اللّه انصاری از صحابه ی بزرگوار رسول خدا می رسد. در دزفول متولد شده و تا بیست سالگی نزد پدر خود تحصیل كرده و آنگاه همراه پدر به عتبات رفته است. علمای وقت كه نبوغ خارق العاده ی او را مشاهده كردند، از پدر خواستند كه او را نبرد. او در عراق چهار سال توقف كرد و از محضر اساتید بزرگ استفاده كرد. آنگاه در اثر یك سلسله حوادث ناگوار به وطن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 437
خویش بازگشت. بعد از دو سال باردیگر به عراق رفت و دو سال تحصیل كرد و به ایران مراجعت نمود. تصمیم گرفت از محضر علمای بلاد ایران استفاده كند. عازم زیارت مشهد شد و در كاشان با حاج ملااحمد نراقی صاحب كتاب مستندالشیعه و صاحب كتاب معروف جامع السعادات ، فرزند حاج ملامهدی نراقی سابق الذكر ملاقات كرد. دیدار نراقی عزم رحیل او را مبدل به اقامت كرد و سه سال در كاشان از محضر او استفاده كرد و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه توقف نمود. شیخ انصاری سفری به اصفهان و سفری به بروجرد رفته و در همه ی سفرها هدفش ملاقات اساتید و استفاده از محضر آنها بوده است. در حدود سالهای 1252 و 1253 برای آخرین بار به عتبات رفت و به كار تدریس پرداخت. بعد از صاحب جواهر مرجعیت عامه یافت.

شیخ انصاری را «خاتم الفقهاء والمجتهدین» لقب داده اند. او از كسانی است كه در دقت و عمق نظر بسیار كم نظیر است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله ی جدیدی كرد. او در فقه و اصول ابتكاراتی دارد كه بی سابقه است. دو كتاب معروف او رسائل و مكاسب كتاب درسی طلاب شده است. علمای بعد از او شاگرد و پیرو مكتب اویند. حواشی متعدد از طرف علمای بعد از او بر كتابهای او زده شده. بعد از محقق حلی و علامه ی حلی و شهید اول، شیخ انصاری تنها كسی است كه كتابهایش از طرف علمای بعد از خودش مرتب حاشیه خورده است و شرح شده است.

زهد و تقوای او نیز ضرب المثل است و داستانها از آن گفته می شود. شیخ انصاری در سال 1281 در نجف درگذشته و همان جا دفن شده است.

34. حاج میرزا محمدحسن شیرازی، معروف به میرزای شیرازی بزرگ. ابتدا در اصفهان تحصیل كرد و سپس به نجف رفت و در حوزه ی درس صاحب جواهر شركت كرد و بعد از او به درس شیخ انصاری رفت و از شاگردان مبرز و طراز اول شیخ شد.

بعد از شیخ انصاری مرجعیت عامه یافت. در حدود 23 سال مرجع علی الاطلاق شیعه بود، و هم او بود كه با تحریم تنباكو قرارداد معروف استعماری رژی را لغو كرد.

شاگردان زیادی در حوزه ی درس او تربیت شدند از قبیل آخوند ملامحمدكاظم خراسانی، سیدمحمدكاظم طباطبائی یزدی، حاج آقارضا همدانی، حاج میرزا حسین سبزواری، سیدمحمد فشاركی اصفهانی، میرزا محمدتقی شیرازی و غیر اینها. از او اثری كتبی باقی نمانده است ولی احیاناً برخی آرائش مورد توجه است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 438
در سال 1312 درگذشت.

35. آخوند ملامحمدكاظم خراسانی. در سال 1255 در مشهد در یك خانواده ی غیرمعروف متولد شد و در 22 سالگی به تهران مهاجرت كرد و مدت كوتاهی تحصیل فلسفه كرد و سپس به نجف رفت. دو سال درس شیخ انصاری را درك كرده است اما بیشتر تحصیلاتش نزد میرزای شیرازی بوده است. میرزای شیرازی در سال 1291 سامرا را محل اقامت خود قرار داد ولی آخوند خراسانی از نجف دور نشد و خودش مستقلاً حوزه ی درس تشكیل داد. او از مدرسین بسیار موفق است. در حدود هزار و دویست شاگرد از محضرش استفاده می كرده اند و در حدود دویست نفر آنها خود مجتهد بوده اند.

فقهای عصر اخیر نظیر مرحوم آقاسیدابوالحسن اصفهانی، مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی، مرحوم حاج آقاحسین بروجردی، مرحوم حاج آقاحسین قمی و مرحوم آقاضیاء الدین عراقی همه از شاگردان او بوده اند. شهرت بیشتر آخوند خراسانی در علم اصول است. كتاب كفایة الاصول او یك كتاب درسی مهم است و حواشی زیادی بر آن نوشته شده است. آراء اصولی آخوند خراسانی همواره در حوزه های علمیه نقل می شود و مورد توجه است. آخوند خراسانی همان كسی است كه فتوا به ضرورت مشروطیت داد و مشروطیت ایران رهین اوست. او در سال 1329 هجری قمری درگذشت.

36. حاج میرزاحسین نائینی. از اكابر فقها و اصولیون قرن چهاردهم هجری است.

نزد میرزای شیرازی سابق الذكر و سیدمحمد فشاركی اصفهانی سابق الذكر تحصیل كرده است و خود مدرسی عالیمقام شد. شهرت بیشتر او در علم اصول است. به معارضه ی علمی با مرحوم آخوند خراسانی برخاست و از خود نظریات جدیدی در علم اصول آورد. بسیاری از فقهای زمان ما از شاگردان اویند. او كتابی نفیس به فارسی دارد به نام تنزیه الامة یا حكومت در اسلام كه در دفاع از مشروطیت و مبانی اسلامی آن نوشته است. او در سال 1355 هجری قمری در نجف وفات یافت.
[1] . نشریه ی سالانه ی «مكتب تشیع» ، شماره ی 3، و كتاب ده گفتار.
[2] . كتاب هزاره ی شیخ طوسی ، جلد دوم و یادنامه ی شیخ طوسی ، جلد سوم.
[3] . هرچند بعضی مدعی هستند ( مكارم الاثار ، ج 5) كه ایشان اصفهانی الاصل می باشند.
[4] . الكنی والالقاب.
[5] . ج /3ص 497.
[6] . ج /4ص 126و127.
[7] . قسمتهای مربوط به شیخ ابوالحسن فرزند شیخ ابوعلی، از یادداشتی است كه دوست عالیقدر، دانشمند محترم آقای شیخ نصراللّه شبستری تبریزی مرقوم فرموده اند، و ایشان آن را از علامه سیدمحمدصادق آل بحرالعلوم در مقدمه ای كه بر رجال شیخ طوسی نوشته اند نقل كرده اند.
[8] . ج /3ص 506.
[9] . گویند برای امیر علی بن مؤید، امیر سربداریان خراسان.
[10] . الكنی و الالقاب.
[11] . این داستان هر چند در مآخذ معتبر نقل شده ولی با توجه به سال فوت محقق اردبیلی و جلوس شاه عباس قابل خدشه و نیازمند به تحقیق است.
[12] . زندگی جلال الدین دوانی ، تألیف فاضل محترم آقای علی دوانی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است