در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه اندیشه صادق، شماره 6، الویری، محسن ؛


از نگاه جامعه شناختی می توان جنبشهای احیاگری دینی را به دو دسته خلوص گرا و کارآمدگرا تقسیم کرد. هریک از این دو جریان به آفاتی دچار آمده اند. مهمترین آفت جریان خلوص گرا جمود و عوام زدگی و فاصله گرفتن از قشر تحصیل کرده و نیازهای دنیای جدید و محدود نگه داشتن دین به حیطه فردی است …

 
  • چکیده:


از نگاه جامعه شناختی می توان جنبشهای احیاگری دینی را به دو دسته خلوص گرا و کارآمدگرا تقسیم کرد. هریک از این دو جریان به آفاتی دچار آمده اند. مهمترین آفت جریان خلوص گرا جمود و عوام زدگی و فاصله گرفتن از قشر تحصیل کرده و نیازهای دنیای جدید و محدود نگه داشتن دین به حیطه فردی است …
احیاگری یعنی تلاش برای زنده کردن و زنده‎ نگاه داشتن اندیشة دینی. دو تلقی مختلف در بارة این اصطلاح وجود دارد: یک تلقی درون دینی که از مفهوم، امکان، چگونگی، آفاق و آفات احیاگری و معیارهای سنجش درست و نادرست در این حوزه سخن می گوید و دیگری تلقی جامعه شناختی که به بررسی همة حرکتها و جنبشها و نحله هایی که چنین داعیه ای را در سر می پرورانند می ‎پردازد، بی این که در مقام داوری در باره مبانی فکری و روش شناختی اندیشه ای باشد. در این نگاه، همه جبنشها و صاحبان اندیشه ای که داعیة احیاگری دینی و ارائة چهرة حقیقی دین را دارند، مشروط بر آنکه موجد یک جریان فکری یا اجتماعی شده باشند، شایستگی قرار
...................................................................... ص 2

  • گرفتن در بوته بررسی را دارند. از نگاه جامعه شناختی حرکتهای احیاگری را به گونه های مختلف دسته بندی کرده اند. بر پایه یکی از این تقسیم بندیها، می توان این جنبشها را به دو دسته مختلف تقسیم کرد:


1 - نخست حرکتهایی که نگران آمیخته شدن آموزه های دینی با آموزه های غیردینی و از دست رفتن دین سره بوده اند و همة تلاش خود را معطوف به انگیزه حقیقت نمایی و نمایاندن گوهر دین، صرف حفظ خلوص دین به هر قیمت ممکن نموده اند، رهروان این جریان اصالت را به دین می دهند و توجه ای بایسته به توان اندیشه های منسوب به دین برای گره گشایی از زندگی مسلمانان یا زندگی بشر ندارند.
2 - دسته دیگر افراد و حرکتهایی است که با نگاهی به بیرون و با ارج نهادن به یافته های دانش بشری، نگران از متهم شدن دین به ناکارآمدی، در پی یافتن راههایی برای امروزی کردن دین و پیوند بین آموزه های دینی و آموزه های بشر بوده اند. دغدغه اصلی رهروان این جریان اثبات کارکرد و کارآمدی دین بوده است.
طبیعی است هر دو جریان متصف به دین داری هستند، اما جریان نخست نگران گنجینة ارزشمندی است که در درون قرار دارد و جریان دوم نگران نمای دین. اگر هر دو چشم به بیرون داشته باشند، جریان نخست نگران هجمة بیرون به درون دین است و جریان دوم در پی یافتن راه حلی برای کشاندن درون به بیرون.
اصطلاح احیاگری گرچه در سدة اخیر متداول شده است، اما مصادیق چنین حرکتی را در دوره های نزدیک به حیات پیامبر نیز می توان یافت. در گزارشها و اظهار نظرهای مورخان و محدثان سده های نخست اسلامی پیرامون عملکرد عثمان بن عفان خلیفة سوم از میراندن سنت ( اماته السنه ) از سوی خلیفه و ضرورت احیای آن سخن به میان آمده است. وشاید بر همین پایه، امیرالمؤمنین علی uیکی از اهداف خود را در دورة کوتاه مدت خلافت، احیای معالم جامعة نبوی شمرد. امام حسین uنیز در آغاز دهه شصت قرن اول هجری، در تبیین و تحلیل اهداف قیام خود از احیای سنت نبوی سخن گفت.
قرن اول و دوم قرن بالندگی علوم دینی و شکل گیری دانشهای سرة دینی مانند تفسیر و حدیث ( علوم اصیل ) بود ولی در قرن سوم هجری و پس از آن که دانش های غیردینی ( علوم دخیل ) نیز در میان مسلمانان رواج یافت و از سوی دیگر عالمان مسلمان در معرض رویارویی با اندیشه های رایج در سرزمینهای تازه فتح شده قرار گرفتند، شاهد شکل گیری حرکت سنت گرایی و نگارش و پراکندن کتابها و رساله هایی با عنوان سنت هستیم که رویکرد حاکم بر اغلب آنها، زنده نگاهداشتن سنت پیامبر و دور داشتن آموزه های سره و خالص دینی از آفت آمیختن با اندیشه ها و برداشتهای غیردینی است.
در قرن پنجم امام محمد غزالی ( 505ق. ) کتاب ارزشمند خود را که برترین اثر او به شمار می‎آید با عنوان احیاء علوم الدین نگاشت و آشکارا از زنده کردن دانشهای دینی سخن گفت. در همین قرن جنبش مرابطون به رهبری عبدالله بن یاسین و یحیی بن ابراهیم و یوسف بن تاشفین و نیز جنبش موحدان به رهبری محمد بن تومرت و علی بن عبدالمؤمن، هر دو در غرب جهان اسلام آن روزگار در واکنش به برداشتهای دینی سائد در آن منطقه و با هدف احیاگری دینی صورت بست.
در قرن هفتم ابن تیمیه نیز که لبة تیز حملات خود را متوجه اندیشه های شیعی کرده بود، ظاهرا چنین هدفی را تعقیب می کرد. تحت تاثیر اندیشه های ابن تیمیه، جنبش سلفیه که از موثرترین حرکتهای فکری معاصر جهان عرب و اسلام است زنده نگاه داشتن سنت پیامبر و بازگشت به سنت سلف را شعار خود قرار داده است و حرکت قشری وهابیت نیز در همین چارچوب قابل بررسی است.
با وجود پدیدار شدن صبغه ها و رویکردهایی جدید در این گرایش همچنان گرایش اصلی حاکم بر آن، شعار حقیقت نمایی و حفظ خلوص اندیشة دینی است.
در پی تحولاتی که از نیمة هزارة دوم میلادی در غرب ‎‎آغاز شد و رشد مادی غرب و سیطرة آن بر شرق را به دنبال داشت، تغییراتی ژرف در همة ابعاد زندگی شرقیها به ویژه شرق مسلمان پدید آمد و با توجه به زرق و برق ظاهر تمدن غرب و پندار کارآمدی آن برای همة ابعاد زندگی، رفته رفته شبهه ناکارآمدی دین برای ادارة دنیای انسانها، نخست در غرب و سپس به دنبال آن در شرق اسلامی در پاره ای اذهان شکل گرفت. آن دسته از اندیشمندان دین باور و دردمند که به چنین داوری در بارة دین رضا نمی دادند و در عین حال تلقی موجود از دین را نادرست و در نتیجه ناکارآمد می دانستند، گونه ای نو از اصالت گرایی را مطرح ساختند و سخن از باز زنده سازی اندیشة دینی به میان آوردند. پیش فرض همة آنها این بوده است که دین
...................................................................... ص 3

  • جوهره ای زنده و پویا دارد و اکنون که زنگارهایی این رخ زیبا را نهان کرده، باید با زدودن این زنگارها بار دیگر دین کارآمد را زنده کرد. معمولا آغاز این حرکت به سید جمال الدین اسدآبادی منسوب داشته می شود.


اگر همة جنبشها و حرکتهای جهان اسلام را در دو سدة معاصر که تحت لوای احیاگری و ذیل دو جریان پیش گفته صورت بسته است، یکجا در نظر بگیریم می توانیم در هر دو جریان شاهد افراط و تفریط هایی باشیم. افراد و جنبشهایی که با حفظ جوهره و محور و روح حاکم بر جریان گاه میل به جریان دیگر یافته اند و گاه از آن فاصله گرفته اند . این افراط و تفریط را می توان به عنوان دو سر یک طیف به صورت زیر نشان داد :
جریان خلوص گرا :
اگر این دو جریان را در کنار هم در نظر بگیریم، می توانیم یک طیف دو سویه تشکیل دهیم که وجه مشترک آن تمایل به دین خالص و کارآمد است:
یعنی اگر حفظ دین خالص و کارآمد را _ صرفنظر از تقدم و تأخر خلوص و کارآمدی _ در نقطة میانی این طیف در نظر بگیریم ، هر چه از این نقطه فاصله بگیریم به آفتهایی دچار می شویم که مهمترین آفت جریان نخست دست کشیدن از باور به یک دین کارآمد است و مهمترین آفت جریان دوم نیز دست کشیدن از جوهرة خالص و حقیقی دین است.
در این مختصر نمی توان با ذکر نمونه ها و به تفصیل از آفات این دو جریان سخن گفت، ولی می توان آنها را نام برد.
آفات جریان نخست را می توان به شرح زیر برشمرد:
تحجر و جمود
عوام زدگی
فاصله‎ گرفتن از قشر تحصیل‎کرده
بی توجهی به انبوه نیازهای مردم و فاصله گرفتن از دنیای جدید
محدود نگاه داشتن دین به حیطة فردی و عبادی
و آفات جریان دوم را نیز می توان چنین برشمرد :
جهل و نادانی نسبت به جوهر ناب اندیشه دینی
التقاط و به هم‎آمیختن اندیشه های دینی با اندیشه های بشری بی اینکه مرز مشخص و تعریف شده ای بین آنها وجود داشته باشد.
فاصله گرفتن از توده های مردم و منحصر ماندن به قشر تحصیل‎کرده دینی و روشنفکر دینی
غرق شدن در جنبه های اجتماعی دین و غفلت از جوهره عبادی دین و آموزه های دین در بخش عبادات.
میل به نقطة مرکزی این طیف، همان رویکردی است که می توان آن را همان رویکرد ائمة اطهار علیهم السلام دانست، و علمای بزرگ شیعه نیز در طول تاریخ بر همین مدار حرکت کرده اند. این رویکرد که در سده های میانی رونق خود را از دست داده بود، در دوران معاصر جانی دوباره گرفت و اندیشمندانی همچون شهید بهشتی و شهید مطهری به تبعیت از بزرگانی همچون امام خمینی رحمه الله علیه، در نقطة اوج این حرکت قرار دارند که کوشیدند خود را از دام آفتهای هر دو جریان دور نگاه دارند. مجموعة فعالیت های شهید مطهری چنین جهت گیری را دنبال
...................................................................... ص 4

  • کرده‎است. گرچه به بهانه ضیق مجال، بنای بررسی تفصیلی موضوع را نداریم، اما به عنوان نمونه، چند جمله زیر را به نقل از استاد شهید گواه می آوریم:


امت و قوم و جمعیتی که واقعاً و حقیقتاً دست پرورده قرآن کریم باشند، از افراط و تفریط، از کندروی و تندروی، از چپ روی و راست روی، از همه اینها برکنارند. تربیت قرآن همیشه ایجاب می کند اعتدال و میانه روی را. در مساله ای که در این شبها عنوان بحث قرار داده ایم یعنی انطباق با مقتضیات زمان، یک فکر افراطی وجود دارد و یک فکر تفریطی و یک فکر معتدل. بعضی از جریانات فکری در عالم اسلام از همین نظر وجود پیدا کرده است که بعضی افراطی و بعضی تفریطی یعنی یا تندروی بیجا و یا کندروی بیجا بوده. من اسم آن تندرویها را جهالت گذاشته ام و اسم این کندرویها را جمود گذاشته و می گذارم " ( اسلام و مقتضیات زمان ، ج 1 ، صص 69 _ 70 )
»… اینجور دخل و تصرفها است که باید جلوی آنها گرفته بشود. معلوم شد اینهایی که این حرفها را به حساب مقتضیات زمان و انطباق با زمان و احتیاجات روزگار می زنند و می گویند اگر در زمان پیغمبر مردم روزه می گرفتند اینقدر احتیاج به کار نبود و امروز جامعه احتیاج زیادی به کار دارد پس زمان فرق کرده است و حالا که زمان فرق کرده است مقتضیات زمان عوض شده پس باید رزوه را برداریم ، افراطی و جاهل می باشند. تفریط کارها بر عکس، جمود و خشکی به خرج می دهند و روی مسائلی که اسلام هیچ راضی نیست ایستادگی می کنند. خطر جمود از خطر جهالت کمتر نیست. دین اعتدال لازم دارد. در مساله انطباق با مقتضیات زمان همانطور که نباید ... در دین دخل و تصرف کرد به بهانه اینکه زمان اینجور و آنجور شده است، همچنین نباید به نام دین روی موضوعاتی که اساساً ریشه ی ندارد تکیه کرد.« ( اسلام و مقتضیات زمان ، ج 1 ، صص 79 _ 80 )
»اگر بخواهید بفهمید جمود با دنیای اسلام چه کرده است، همین موضوع را در نظر بگیرید که علی بن ابی طالب را چی کشت؟ یک وقت می گوییم علی را کی کشت؟ البته عبدالرحمن بن ملجم و اگر بگوییم علی را چی کشت، باید بگوییم جمود و خشک مغزی و خشکه مقدسی. همینهایی که آمده بودند علی را بکشند از سر شب تا صبح عبادت می کردند … ابن ابی الحدید می گوید : اگر می خواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند. مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند. گفتند ما می خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می خواهیم امر خیری راانجام بدهیم پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم.« (اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 122)
" گاهی پیروان خود مکتب به علت ناآشنایی درست با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه های بیگانه می گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب می دهند و عرضه می نمایند. نمونه این جهت در نیز در جریانات قرون اولیه اسلامیه دیده می شود که مثلا مجذوب شدگان به فلسفه یونانی و آداب و رسوم ایرانی و تصوف هندی، نظریات و اندیشه هایی را به عنوان خدمت نه به قصد خیانت وارد اندیشه های اسلامی کردند... من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی به رهبران عظیم الشان نهضت اسلامی که برای همه شان احترام فراوان قائلم هشدار می دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می کنم که نفوذ و نشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آنکه از روی سو ء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد خطری است که کیان اسلامی را تهدید می کند.( نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر ، ص 89)
»اگر مجتهدی به مسائل و مشکلات روز توجه نکند او را باید در صف مردگان به شمار آورد. افراط و تفریط در همین جا پیدا می شود. برخی آنچنان عوام زده هستند که تنها معیارشان سلیقه عوام است و عوام هم گذشته گرا است و به حال و آینده کاری ندارد. برخی دیگر که به مسائل روز توجه دارند و در باره آینده می اندیشند متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه می گذارند، سلیقه روز را معیار حق و باطل زمان قرار می دهند ... تجددگرایی افراطی _ که هم در شیعه وجود داشته و هم در سنی – و در حقیقت عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن، آفت بزرگی برای نهضت است. (نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، صص 91-92)
...................................................................... ص 5

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است