منابع مقاله:
مجله پیام جاویدان سال اول شماره 2،
قاسم پور حسن
؛
تمدن اسلامی در صد سال اخیر به لحاظ حجم و وسعت اندیشمندان قرآنی و گوناگونی آراء ، متفاوت از سده های پیشین بوده و به نوعی با دوران زرین اسلامی قابل مقایسه است. ابداع اندیشهها و نظریه در این دوران در حوزه قرآن و تفسیر بس پراهمیتتر از گستره آراء است.
مرتضی مطهری به همراه علامه محمدحسین طباطبایی، پایهگذار اندیشهای جدید با عنوان«اندرج کلام در حکمت علمی»بودند که بر آن اساس بسیاری از موضوعات نظری Subjectiveرا از حوزه صرف انتزاعی بیرون و در قلمرو و چالشهای objective طرح گردید. حجاب زن، حقوق زن، حکومت، حقوق بشر، آزادی، بانکداری، ربا و موضوعاتی از این سنخ در همین راستاقابل پژوهش میباشد. پیوند حیات فرهنگی و اجتماعی آدمی با قرآن و استخراج موضوعات عینی و همخوانی آن با آموزههای قرآن، گستره وصیعی را در تأملات قرآنی و قرآنپژوهی مرتضی مطهری شکل داد. بیتردید پژوهش اندیشههای قرآنپژوهی مطهری و تلاش وی در بررسی تطبیقی آموزههای قرآن با حیات اجتماعی، تتبعی ضروری و سودمند خواهد بود. همایش جهانی حکمت مطهر و شهادت استاد مطهری و همزمانی آن با نشر دومین شماره از فصلنامه تخصصی قرآنپژوهی پیام جاویدان، فرصت گرانقدری در تدوین رساله حاضر خواهد بود.
کلید واژه ها:
مطهری، قرآن پژوهی، بررسی موضوعی، آموزههای قرآنی،
حیات دینی و انتظارات.
مقدمه:
سه مسئله، مطهری را در میان متفکران قرآنی جایگاه و شأنی خاص میبخشد. آگاهی مطهری به نیاز و انتظارات عصر و پیوند آن با جوهر شریعت و وحی علاوه بر آنکه سه موضوع بنیادین را بدل، به رهیافتهای اساسی در تأملات قرآنی کرد، سبب ظهور پارادیم کارکردگرایانه جدیدی در علوم قرآنی گردید. آموزه«متن و زمینه» که گاهی با مسامحه از آن تعبیر به«سیاق» و زمانی«اسباب النزول» میکنند، مهمترین دستاورد ترکیب اندیشه فلسفی- کلامی با قرآنی – تفسیری در تفکرات مرحوم مطهری است. آموزهای که در آثار قرآنی نصر حامد ابوزید و محمد الغزالی مصری آشکارا به چشم میخورد.
مسئله نخست توجه مطهری به«راهبرد عقلی» در فهم آیات قرآن است. اندیشه خردورزی و به تعبیر مطهری عقل و تعقل در بسیاری از آثار مطهری دیده میشود،(تعلیم و تربیت در اسلام، 1367، ص 372)مطهری معتقد است که اسلام خود دور قبل را دوره فقدان عقل و اندیشه و دوره بعد را دوره خرد برمیشمارد.(خاتمیت، 1367، ص 38) و در باور وی، قرآن برای«راهبری عقل» اعجاز کرده است.(اسلام و مقتضیات زمان،1376،ج 1، ص 106) مطهری تصریح میکند که قرآن به شکلهای گوناگون اعتبار و سندیت عقل را امضا کرده(آشنایی با قرآن، 1374، ج 1 و 2، ص 47)و بنیاد بودن آن در فهم آیات الهی را تأکید میکند. (همان، ص 47 به بعد) مطهری از خرد و عقل براساس تعبیر بسیار لطیف قرآن، با عنوان«لبّ» یاد مینماید.(بیست گفتار، 1376، ص 301)
سبکشناسی قرآن دومین مسئله اساسی در قرآنپژوهی مطهری است. مطهری با استفاده از آرایههای هنری- بلاغی میکوشد تا سخن و سبک بلاغی- فصاحی قرآن را از تمامی اسلوبهای دیگر سخن متمایز سازد از این رو وی اعتقاد دارد که سبک قرآن، یک سبک بیان مخصوصی است.(نبوت، 1374،ص 226) مطهری با استوار ساختن روش و سبک خاص و متمایز قرآن، به پژوهش در نوع خطاب قرآن به عموم و شخص پیامبر(ص)دست زده(حکمتها و اندرزها، 1376، ص 203) و رویکردی از مباحث زبان شناسیک آیات را عرضه میکند.
سومی مسئله اصلی«عنصر تحلیل گفتار» مطهری در پژوهش قرآنی است. وی ضمن بهرهبردن از رهیافت
تاریخی، میکوشد تا با استفاده از«مطالعات نوع دوم» که با نوعی باology بنیانهای یک دانش در مناسبت است، أسباب فرو فرستادن آیه، موضوع و حکم آن را کاویده و آن را در هنرسرایی از حیات دینی انسان مسلمان تتبع کند. تفهیم باطنی در آراء صدر الدین شیرازی به ویژه در آثاری همچون مفاتیح الغیب، اسرار الآیات و مجموعه تفسیری به خوبی دیده میشود. مطهری نیز از آن الهام بسیار میگیرد و تأمل به فهم بهتر و تفسیر مطلوبتر قرآن در دورههای متأخرتر میشود.(خاتمیت، 1376، ص 159)
با توجه به نکات باز آمده میکوشیم تا آراء قرآنپژوهی مطهری را در چند باب پژوهش نمائیم اما پیش از آن بررسی دو موضوع باب به عنوان مدخل ضروری است.
نخست حیات مطهری و دوم گونهشناسی موضوعی اندیشههای قرآنی او براساس تفکیک مسئله و اثر.
مسئله نخست: سیری در حیات مرتضی مطهری
مرتضی مطهری در سیزدهم بهمن 1298 ه ش در قریه فریمان در خانوادهای روحانی به دنیا آمد.(شفیعی دارابی ،1360، ص 12 به بعد) در سال 1311 به قصد فراگیری دروس طلبگی عازم حوزه علمیه مشهد و مدرسۀ«ابدال خان» شد و تا 1315 همانجا ماند. در مدت اقامت پنج ساله در مشهد به فراگیری ادبیات، منطق و فقه همت گمارد و از میان مدرسین و علماء، شیفته میرزا مهدی شهیدی رضوی که استاد فلسفه بود، گردید(تاجدینی، 1382، ص 36) به سبب رکود نسبی حوزه علمیه مشهد به دلیل برخورد خشن و ظالمانه حکومت و رونق چشمگیر حوزه نوپای قم، مطهری عزم قم میکند.
سالهای 1316 تا 1331 را سالهای اقامت مطهری در قم عنوان میکنند گرچه پس از سال 31 نیز درقم به تدریس اشتغال داشت. مطهری طی پانزده سال اقامت در قم در محضر آیات عظام حجت، صدر، خوانساری، بروجردی، محقق داماد، امام خمینی و علامه طباطبایی تلمذ نمود (شفیعی دارابی، 1360، ص 18).
آشنایی مطهری با مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی در سال 1320 نیز سبب تحول روحی و شخصیتی شگرفی شد (سیری در زندگانی استاد مطهری، 1370، ص 32) مطهری در سال 1331 به دلایلی قصد مهاجرت به تهران میکنند. فعالیت علمی استاد در اوایل ورود به تهران، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران بود. پس از نگارش مقدمه و پاورقی بر جلدهای اول و دوم«اصول فلسفه و روش رئالیسم» در سال 1332 و 1333 و اتمام شرح جلد سوم در سال 1335، کتاب در شورای دانشکده طرح و به عنوان مدرک علمی او تشخیص داده شد.
وی در سال 1347 به مقام دانشیاری و در سال 1350 به سمت مدیر گروه فلسفه و حکمت اسلامی منصوب گردید.(تاجدینی، 1382، صص 81- 73) استاد علاوه بر تدریس در دانشگاه، در مدرسه مروی نیز به تدریس دروس حوزوی پرداخت و در سالهای 1337 و 1338 از سخنرانان اصلی انجمن اسلامی پزشکان بود.(خردمند، ص 9؟) مطهری در سال 1346 به همراهی جمعی از همفکران حسینیه ارشاد را تأسیس(حاصل عمر عبد الله نصری، 1382، ص 33)و در سال 1349 به سبب بروز مشکلاتی در حسینیه ارشاد، مدیریت فکری و فرهنگی مسجد الجواد(ع) را عهدهدار میشود. مطهری که در فاصله سالهای 1349 تا 1351 مسئولیت مسجد الجواد(ع) را بر عهده داشت، غالبا خود سخنران اصلی بود. موضوعات سخنرانی عمدتا در ارتباط با مباحث قرآنی و تفسیر قرآن بود.(شفیعی دارابی،1360، ص 84)
در سال 1350 با همکاری چند تن از روحانیون «جامعه روحانیت مبارز تهران» را پایهگذاری میکند (حاصل عمر، 1369، صص 17-16) مطهری در سال 1357 در پاریس فرمان تشکیل شورای انقلاب را از مام خمینی(ره) دریافت و شورای انقلاب تشکیل میدهد.(سیمای استاد در آیینه نگاه یاران، صص 115-114) استاد مطهری در شب یازدهم اردیبهشت 1358، هشتاد روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به شهادت میرسد.
مسئله دوم: گونهشناسی آثار قرآنی مطهری
امروزه بررسی سیر مطالعاتی یک متفکر و تتبع در گونه های آثار او، نه تنها اساس مهمی در شناخت بنیانهای فکری محسوب میگردد و بلکه خود بدل به پژوهشی جدید و رشتهای نو شده است. نظام مطالعاتی مطهری به همراه منحنی تحول اندیشهای در حیطههایی خاص همچون حوزه کلام و گستره وسیع آرائش نیازمند بررسی آثار مختلفش در موضوعات گوناگون، دستهبندی آنها و تبیین پیوند و مناسبات گونهگونی مطالعات است.
به رغم دعوی فوق ما در این مجال تنها درصدد بررسی آثار مختلف مطهری در حوزه قرآن میباشیم. شاید بتوان در یک دستهبندی کلی به پنجگونه مختلف از آثار قرآنپژوهی مطهری ارائه کرد:
الف)آثار تخصصی قرآنی.
ب)آثار کلامی.
ج)آثار فقهی.
د)آثار سیاسی- اجتماعی.
ه)سایر آثار.
آشنایی با قرآن که در نه جلد نشر یافت تنها اثری است که مطهری در آن اختصاصا در موضوعات قرآن به بحث میپردازد تنها در جلد اول مباحثی تحلیلی از فهم و شناخت قرآن به دست داده و در بقیه جلدها به تفسیر سور و آیات روی میآورد. در جلد نخست سه فصل را اختصاص به شناخت تحلیلی قرآن، زبان قرآن، مخاطبهای قرآن تعقل و تدبر در قرآن و قرآن قطب میدهد و در آن مسائل مهمی به عنوان مدخل آشنایی با قرآن در موضوعات اقسام شناخت قرآن، شناخت سندی یا انتسابی، شناخت تحلیلی، شرایط آشنایی با قرآن و قرّا، کتاب شناخت ارائه کرده و درجلدهای بعد با توجه به این مقدمات به تفسیر سورهها و آیات میپردازد، جلد دوم اختصاص به تفسیر سوره حمد و سوره بقره تا آیه 23 دارد. در جلد سوم آیاتی از سورههای انفالو توبه و در جلد چهارم سوره نور را تفسیر میکند. در جلد پنچم سورههای دخان، جائیه، فتح، قمر و زخرف و درجلد ششم سورههای الرحمن، واقعه،حدید، حشر و ممتحنه تفسیر میشود. در جلد هفت سوره صف، جمعه، منافقون و تغابن، در جلد هشتم سورههای طلاق، تحریم، ملک، قلم و بالاخره در جلد نهم حاقّه معارج، نوح و جنّ تفسیر میشود.
در میان آثار کلامی سه اثر جایگاه ویژهای به حیث بحثهای قرآنی دارد. نبوت، خاتمیت و وحی و نبوت آثار کلامی مطهری هستند که در آن مباحث اساسی قرآن همچون وحی و چیستی آن، سبک و اسلوب زبان قرآن، قرآن و معجزه، اعجاز زبانی و معنایی سخن قران، آهنگ موسیقایی کلام خداوند در قرآن، جاودانگی قرآن، تحریفناپذیری قرآن، مورد توجهو بحث قرار می گیرد.
خاتمیت، مجموعه سخنرانیهای مطهری است که به سال 1347 در حسینیه ارشاد ایراد و در سال 1367 توسط انتشارات صدرا به طبع رسید. در دو اثر خاتمیت و وحی و نبوت محور مباحث کلامی، مربوط به نبی و رسول و تفاوت این دو، فلسفه ختم نبوت و أسباب خاتمیت میباشد اما در نبوت به رغم عنوان کلامی، مهمترین مباحث قرآنی را طرح میکند. البته در وحی و نبوت، اعجاز نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
به هر روی کتاب نبوت که مشتمل بر چهارده جلسه بحث و بررسی در انجمن اسلامی پزشکان به سال 1348 میباشد اثری قرآن پژوهی است. آغاز اثر با بررسی آراء مختلف در باب وحی شکل گرفته و موارد استعمال وحی در قرآن و مشخصات وحی انبیاء تبیین میگردد. در باب بعد به تشریح آراء گوناگونی در باب معجزه از دیدگاه قرآن و متفکران اسلامی میپردازد و رأی علامه طباطبایی در این خصوص را استوار تلقی میکند. بخش سوم که بخش پایانی اثر است مربوط به اعجاز قرآن بوده که مشتمل بر تحدّی در قرآن، مزایای قرآن بر معجزات دیگر، ماهیت ادعای قرآن، اعجاز لفظی و معنوی قرآن، سبک زبانی قرآن و آهنگپذیری قرآن است.
در آثار فقهی و سیاسی- اجتماعی مطهری میکوشد تا مبانی این حوزهها را از منظر شریعت و خاصه قرآن تبیین کند اما در این آثار به طور پراکده آراء علوم قرآنی به چشم میخورد: ولاءها و ولایتها(ص 84)؛حماسه حسینی( ج 1، صص 13،216،222،236)؛ تکامل اجتماعی انسان(ص33)؛ اسلام و مقتضیات زمان (ج 1، صص ؟11، 129، 210، و 363، ج؟، ص ؟)؛ جا ذبه و دافعه علی_ع)(صص ؟-170)؛ علل گرایش به مادیگری(صص 29، 32 و 33)؛ سیری در سیره ائمه(ع)(ص 12)؛ انسان و سرنوشت (ص 115) و پیرامون انقلاب اسلامی(ص 14).
همچنین مطهری در آثاری که به هیچ رو مرتبط با قرآنپژوهی نیست به مباحث قرآنی پرداخته است: عرفان حافظ(صص 15، 32، 41 و 43)؛ فلسفه تاریخ(صص 160 و 195)؛ فلسفه اخلاق(ص 104)؛ حکمتها و اندرزها(صص 57؟ و 276)؛ حق و باطل(صص 86 و 105)، بیست گفتار(ص 96؟)؛ ده گفتار(219)؛ خدمات متقابل اسلام و ایران(صص 392،393 ، 396، و 401).
چنین گونه شناسی میتواند هر پژوهشگری را در مطالعه آثار و آراء مرحوم مطهری توانا سازد و امید آن است که این تحقیق کوتاه زمینه مناسبی را در انجام کتابشناسی مستقل در آثار و اندیشههای مطهری فراهم سازد. با توجه به مقدمات فوق میکوشیم تا در دو رقم تأملات قرآنی مطهری را تدوین کرده و در پایان نتیجهگیری بحث را عرضه نمائیم.
1- سبک بیان قرآن
انتظار چنین است که مطهری به سبب محوریت قرآن و وحی در اندیشهها و تفکراتش،آثار مستقلی در حوزه قرآنپژوهی نگاشته باشد و یا حداقل بابهای مستقلی را در آثار مرتبط با بحث، به مباحث علوم قرآنی اختصاص دهد لیکن حقیقت آن است که وی غیر از مجموعههای آشنایی با قرآن که گفتارهای تفسیری را طرح نمود آثار منحازی در حوزههای دانشهای قرآنی ننگاشته است. آراء مطهری در علوم قرآنی در آثارش پراکنده بوده و عمدتا در موضوعات کلامی همچون توحید، نبوت، معاد و نظایر آن گنجاندهشد. یکی از موضوعاتی که مطهری آن را اساس فهم قرآن قلمداد میکند بررسی سبکشناسی است.
تبیین اسلوب سخن وحیانی و تفاوت آن با ساخت زبانی بشری، نخستین تأمل خواهد بود البته مرحوم ایزوتسو اثری گرانقدر که رساله دکتری وی است درباره زبان و ساحتهای زبان وحی بر جای نهاده که شایسته توجه است و حامد ابوزید کتاب«مفهوم النص» را تحت تأثیر این رساله تدوین کرد.
مطهری تصریح میکند که قرآن یک سبک و اسلوب مخصوص دارد.(نبوت، 1374، ص 326) سبک قرآن به اعتقاد وی بیسابقه بوده و نظیر آن در زبان عربی وجود ندارد.(همان، ص 326) او با نقل گفتارهایی از پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیر(ع) که بیتردید نزدیکترین سبک سخن به قرآن را داشتند، و چینش آن گفتارها در کنار آیات قرآن تأکید دارد که سخن قرآن کاملا متمایز از آن گفتارهاست. مطهری میگوید سخن«یا ایها الناس، ان ربّکم واحد، و ان أباکم واحد... (بحار، ج76، ص 350) کلام پیامبر(ص) است اما به تمامه با سخن قرآن به لحاظ سبک متفاوت است. وی نه تنها معتقد است که سبک قرآن بینظیر و بدون سابقه است، بلکه با مستندات درون قرآن همچون آیات تحدی(بقره 23، جن 18 و...) میکوشد تا یگانه بودن سبک قرآن در آینده را نیز ثابت کند. لذا تصریح مینماید که هیچکس نیامده و نتوانسته است یک سطر(آیه یا سوره) بیاورد که همان وضع خاص قرآن و همان اسلوب غیرقابل توصیف قرآن را داشته باشد.(همان، ص 26؟) مطهری علاوه بر طرح کلیاتی در سبک و اسلوب خاص و متمایز قرآن، در چند مسئله این ادعا را طرح و بررسی میکند.
الف)استدلالات برهانی
مطهری عمده گفتارها در این باب را به اثبات واجب اختصاص میدهد در حالی که قرآن در تمام حوزههای استدلال پذیر، مطالب برهانی اقامه کرد و از مخالفین نیز درخواست پاسخ و حتی مخالفت استوار بر استدلال میکند.(بقره 111، انبیاء؟، نمل ؟6، قصص 75)
به هر روی انتظار میرفت مطهری با وسعت و عمق مطالعاتی قرآنی، حوزههای بسیاری را در این باب میگشود گرچه تنبّهاتی را ذکر کرده است. وی بر این باور است که در قرآن احتجاجات و استدلالات بسیاری در باب خداوند مطرح شد. چون اطلاق و احاطه ذاتی و قیومی خداوند، محدودیتناپذیر و بیمکانی و لا زمانی بودن خداوند، بساطت، عینیت صفات یا ذات، اولیت و آخریت خدا و نظایر آن. این مسائل بنیادین به اعتقاد مطهری روشن، صریح و ساده در قرآن طرح شدهاند«لو کان فیهم آلهأ الا الله لفسدتا»، (ابیاء/23)و یا«ما اتّخذ الله من ولد و ما کان معه من اله...»، (مؤمنون 97) (اصول فلسفه و روش رئالیسم، 137، ج 5، ص 15)
او نوع استدلال درباره ذات، اسماء و صفات حق در متون اسلامی را یک سبک کاملا ابتکاری و بیسابقه برشمرده و منشاء این سبک را استدلالات عمیق و برهانی قرآن میداند. مطهری نوع تفکر و سبک اندیشه فیلسوفان اسلامی همچون فارابی، بوعلی، ابن رشد، خواجه نصیر و صدر المتألهین را سراسر ملهم از قرآن و اندیشه قرآنی و شیوه و اسلوب بیان قرآن در موضوعات برهانی تلقی میکند.
مطهری تفکر در خداوند را واسطه العقد اندیشمندان اسلامی در ارائه سبک استدلالی متأثر از قرآن دانسته و با تصریح اینکه آیات اول سوره حدید و«قل هو الله احد» قله نهایی توحید و معرفت است،(کافی، ج آ، ص 291، توحید صدوق، ص 283) معتقد است که نظریات دقیق فلسفی – کلامی و عرفانی در همین راستا شکل گرفته است.( همان ص 15)
ب) موعظه های زیبا
در تقسیمبندیهایی ادبی، موعظه در گونههای روانشناسی سخن جای میگیرد. موعظه با آرمانخواهی و افق فاضله پیوندی نیرومند دارد از این رو صور خیال، ایده و انتزاع منبع اساسی آن میباشند. موعظه در قرآن برخلاف انتظار، منشاء در واقعیات و زمینههای حقیقی دارد. بسترهای مهم موعظه در قرآن، شناخت و آگاهی است.
مناسبت ایمان و معرفت حقیقی، اصول بنیادین این زمینه است:«یا ایّها الّذین آمنوا اتقّوا الله»، خداوند در 69 آیه(مانند 2،24، 48، 189، ؟، 50، ؟، ؟، 131، 36، 108، 110) تقوی ورزیدن انسان را اساس رستگاری و نجات دانسته و با واژه«اتقوا» آدمی را موعظه آسمانی و رحمانی بر سعادت میدهد. در آیات قرآن به زعم مطهری(نبوت، 1374، ص 214 به بعد) تقوا در حقایقی چون:
الایمان(2:2،82، 136؛13: 28، 29؛ 39: 10، 18)
الاحسان(2: 83، 195؟ 55 60: 58 9: 17: 7: 29: 69)
الاخاء(15: 47: 49: 10، 13، 5، 32، 9: 11)
الانفاق(8: 3، 36، 60، 22: 35: 63: 7، 10: 32: 16)
الایثار(4: 135، 20: 72: 33: 23: 59: 9: 90: 14)
التواضع(15: 88، 17، 37؛ 24: 30؛ 26: 215)
التوکل(9: 51:10: 84، 17: 2،65، 5،11، 23)
الخشوع(2: 45، 46، 6: 63؛ 21؛ 9؛ 22: 34؛23:1،2)
الحکمأ(2:129، 151، 231؛ 16: 125؛17: 39)
الصبر، الرجاء، الزهد، السکینه، الخیر، الصالحات، العدل، العزة، الصدق، العمل الصالح، العفو و الغفران، العفو و الصفح، الاعتدال و البرّ و نظایر آن تجلی مییابد. این عبارات و اصطلاحت قرآنی به تمامه در پیوند با باور و اعتقاد و عمل انسان در زندگی واقعی و حقیقی و نه خیالی است. انعکاس و پژواک واقعیات حیات آدمی درگزارههای قرآنی و بیان شیوه دستیابی به بهتر زیستن و رستگاری با آموزههای وحیانی، به اعتقاد مطهری اسلوب و سبکی بینظیر در حیات ادبی است؛ لذا تصریح میدارد که بعد از چهارده قرن نمیتوانید سخنی و فردی پیدا کنید که بتواند به این زیبایی و البته حقیقی و با این تأثیرگذاری موعظه نماید.(همان، ص 214)
مطهری پیوند دادن موعظه وحی به تقوی ورزیدن و ایمان حقیقی داشتن با تذکار نفس و فراموش نکردن خود بشر ارتباط آن با اتصال به مبدأ و آخرت و تذکر به نسیان نورزیدن خداوند و روز حشر در سوره حشر(آیه 19) را زیباترین، مؤثرترین و بدیعترین اسلوب موعظه تلقی میکند(همان،ص 214)
ج)تمثیلات و تشبیهات
در جواهر البلاغه در تعریف تشبیه آمده است: التشبیه لغة التمثیل و اصطلاحات عقد مماثلة بین امرین او اکثر قصد اشتراکها فی صفة اذا کثر(جواهر البلاغه، 1417 ق، ص 247)؛ تشبیه ایجاد مماثلت میان دو چیزی است که اشتراک آن دو در صفت یا صفاتی مدنظر باشد، در واقع تشبیه، شبیه کردن دو شخص یا امر در صفت و حالتی است که در مشبةبه، مشبه و صفت و حالت مورد نظر را صریحتر به مخاطب القاء نماید. تشبیه نوعی مجاز و استعمال لفظ«غیر ما وضع له» است،(همان، 1417 ص 48- 1247) تشبیه دارای چهار سازه است، مشبه، مشبة به(شخص یا چیزی است که مشبه را به آن مانند میکنند و صفت یا حالت مشبه، به صورت شناخته شده در آن وجود دارد) ابزار تشبیه، و وجه شباهت( حالت یا صفتی که در مشبه به وجود دارد و غرض از تشبیه آن است که آن را برا مشبه نیز اثبات نماییم.) آیه 24 سوره ابراهیم نمونه روشنی از ارکان تشبیه است:
الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء؛ در آیه فوق کلمة، مشبه؛ شجرة، مشبه به؛ ک حرف تشبیه؛ ثابت بودن در زمین وپراکنده بودن شاخه های آن در آسمان، وجه شبه میباشد.
مطهری با آگاهی از اصول و بنیان این باب از بلاغت و فصاحت، میکوشد تا اساس زیبایی سبک قرآن را با پیوند دادن به تمثیل و تشبیه روشن سازد. مطهری معتقد است که اساسا سخن را با«تشبیه» میتوان زیبا ساخت و علت این زیبایی بخشی آن است که در دو حوزه بلاغی فوق، دو چیز قرین یکدیگر قرار میگیرد. این امر به زعم مطهری اعجاب را برمیانگیزاند.(نبوت، 1374، ص 209)
مطهری معتقد است که در قرآن، تشبیه زیاد به کار نرفته و موارد کاربرد آن بسیار کم است( همان، ص 209) چنانچه مراد مطهری مطلق کاربرد باشد رأی او قابل نقد است، بدین دلیل که در قرآن تنها در 57 موضوع مختلف کاربرد تمثیلانه وجود دارد که در هرموضوع آیاتی چند نازل شده است. آیات مطلق تشبیه بیش از چهل آیه است که به برخی از آنها اشاره خواهدشد. کلمه مثل و مشتقات آن مجموعا 147 بار در قرآن به کار رفته است، گرچه برخی از کاربردها در مفهوم تمثیل و تشبیه نیست. اما اگر مراد وی کاربرد معنایی از تشبیه در تمایز با کاربرد بلاغی و شعری باشد که از عبارات وی نیز چنین برمیآید، سخنی بر صواب است.
مطهری تأکید میورزد که تشبیهات در قرآن زیباست و فوق العاده هم زیباست. سبب این زیبایی شگفتانگیز را زیبایی محتوایی میداند و تصریح میکند که قرآن در عین اینکه از مقولۀ زیبایی است اما با عقل و روح و فکر انسان سر و کار دارد. لذا تشبیهات زیبای قرآن تنها برای عرضه آرایههای زیبایی و تفنن شعری نیست، بلکه زیبایی عقلانی است. قرآن چون کتاب زندگی و رستگاری است لذا زیبایی قرآن و اسلوبهای هدایت و راهنمایی آن نهفته میباشد. (همان، ص 209)
مطهری با تمایز بخشیدن زیبایی شعر و ادبیات با زیبایی قرآن میگوید: شعر فقط زیبایی است، شعر با تعبیرات شاعرانه سراسر تخیّل است از این رو نمیتواند راه را نشان بدهد، اما قرآن به رغم اینکه تمام آیات آن، تعلیم و آگاهیبخشی و معرفت ورزیدن است، و عین حقیقت را بیان میدارد و در عین حال زیبا نیز هست. (همان، ص 20)
تأکید بلیغ مطهری آن است که به زعم بسیاری اساس، زیبایی است به همین سبب میتوان از صور خیال و ایدههای حتی کاذب نیز در زیبایی بخشی سخن بهره برد. اما قرآن اساس را حقیقت میداند، از این رو علی رغم اینکه قرآن در زیبایی به منتها درجه نازل گردید اما از هر نوع تعبیر شاعرانهای که بوی کذب و غیرحقیقی در آن باشد، پرهیز کرده است.(همان، ص 209)
تفکیک محققانهای که مطهری میان«ساخت زیبا» و «مؤلفههای زیبایی» ایجاد کرد و زیبایی حقیقی را پیوند معنا و صورت دانسته و منشاء آن را در قرآن تلقی میکند سبب شد تا زیبایی توأم با خرد، حکمت، هدایت، تعلیم و معرفتورزی را از آن قرآن دانسته و یکتایی این اسلوب را در مناسبت این سازهها تلقی نماید. درکاربردهای تشبیهانه و تمثیلانه آیات، این راهبرد عقلانی در اندیشه مطهری در ارتباط با سبک و اسلوب خاص قرآن به وضوح دیده میشود.
تشبیه به اعتبارات مختلف در قرآن به کار رفته است. تشبیه به اعتبار واقعی و عینی بودن طرفین اولین قسم است:
-خلق الانسان من صلصال کالفخّار(رحمان، 14)
خداوند انسان را از گل خشک آفرید، گلی که در خشکی همانند خزف است.
قسم دوم، تشبیه تمثیلی است. در این تشبیه، مجموع معنایی یک جمله به مجموع معنایی جمله دیگر مشابهت داده میشود:
مثل الّذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبّة انبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلة مائل حبة(بقره،261)
مثل آنان که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند مثل دانه ای است که هفت خوشه می رویاند و در هر خوشه ی صد دانه به وجود میآید.
در این آیه مجموع وضع کسانی که اموال خود را در راه خداوند انفاق میکنند تشبیه شده است به کل مفهومی که از زیرخاک کردن دانه و به وجودآمدن خوشههای هفتگانه ای که هرکدام دارای صد دانه است انتزاع میشود.
این نوع تشبیه، بلیغترین انواع تشبیه است که در آیات قرآن کاربردهای بسیاری دارد.(معارج/8،9،قارعه/405، آل عمران/59، بقره/265)
قسم سومی که در قرآن به چشم میخورد تشبیه مرسل است: مثل الّذین کفروا بربّهم، اعمالهم کرماد اشتدّت به الریح فی یوم عاصف.(ابراهیم/18)
مثل آنان که به خودی خود کفر ورزیدند اعمالشان همانند خاکستری است که در معرض باد تندی باشد در روزی طوفانی.
د)عمومیت خطاب قرآن
از ابتدای نزول قرآن تاکنون آراء گوناگونی در موضوع «خطاب قرآن» بیان شده است. اکثر اقوال بر عمومیت
خطاب تمایل و برخی آراء بر آن تأکید دارند. علامه طباطبایی و مرحوم مطهری از متفکران قرآنی هستند که با بهره بردن از آیات بر عمومیت خطاب اعتقاد دارند.خداوند در سوره اسراء میفرماید:«و قرآنا فرقناه لتقراه علی النّاس علی مکث و نزلّناه تزنیلا،(اسراء/106)
قرآن را خرده خرده بر تو نازل کردیم تا با تأنی و بیشتاب بر مردم بخوانی و به طور قطع ما آن را به تدریج فرو فرستادیم.
نزول زمانمند و تدریجی و تلاوت آن با تأنی بر انسانها تصریح آشکاری بر نوع خطابات قرآنی است. در سوره انفال خداوند سبب این خطاب عام را حیات بخشی انسانها، برشمرده و میفرماید:«استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم...،(انفال/34) هنگامی که خدا و پیامبرشما را به چیزی که حیات میبخشد، بخوانند اجابت کنید و بدانید خدا میان انسان و قلب او حایل میشود.
مطهری معتقد است خطاب قرآن در تناسب با رسالت انبیاء و فلسفه دین است. احکام شریعت و آموزههای وحیانی، به مثابه دستور العملی است که همه انسانها مشمول آن میباشند.
قرآن به اعتقاد مطهری دوگونه خطاب دارد. یک نوع خطاب به لسان«یا ایّها النّاس» است که همه انسانها را مورد خطاب و سخن قرار میدهد و از هرگونه خطاب نژادی، طبقاتی، صنفی و سرزمینی امتناع دارد. خطاب دوم به پذیرفتگان و ایمانآورندگان است.(آشنایی با قرآن، ج 1 و 2، ص 195)
وی تأکید میورزد که قرآن عنایت دارد که مستقیما با خود مردم سخن بگوید. البته در تقسیم خطاب به«یا ایّها النّاس» و «یا ایّها الّذین آمنوا»، خود مطهری میپرسد آ یا اصولا همه بشریت را مخاطب قراردادن صحیح و عملی است؟
مطهری پاسخ میدهد که اسلام درباره انسان بر اساس ملیت، نژاد یا طبقه سخن نمیگوید بلکه در جهانبینی اسلامی،اصل«فطرت» میباشد. مطابق این اصل، پروردگار متعال در متن خلقت، به انسان یک وجدان شریف و روح ملکوتی عطا فرموده و در نهاد هر انسانی این وجدان شریف وجود دارد. سایر وجدانها(ملی، نژادی، صنفی وطبقاتی) همه اکتسابیاند.
بنابراین همان وجدان شریف، در دعوت اسلامی، مخاطب قرار گرفته است.(همان، ص 195 به بعد)
مطهری حتی خطابهای خصوصی قرآن به پیامبر اکرم(ص) را نیز توجیه کرده و بر این باور است که قرآن کریم یک روش و سبک خاصی دارد که گاهی مطلبی را که میخواهد به عموم امّت بگوید و عموم را مخاطب قرار دهد، شخص رسول اکرم(ص) را به عنوان سخنگو و سخن سنوی امّت انتخاب میکند و او را مخاطب قرار میدهد والبته این قاعده کلی نیست.(حکمتها و اندرزها، 1376، ص 203)
ایشان معتقد است که«ای مردم» یا خطاب عموم از کلمات رایج و شایع قرآن است. البته وی نکتهای ژرف در خصوص الفاظ مذکر قرآن بیان میدارد که نشان از تسلط مطهری بر مفاهیم قرآن در مطالعات قرآنی است. مطهری گوید: برخی واژگان ابا از تخصیص داشته و بر عمومیت و کلیت دلالت دارد نظیر علم و تقوا. این الفاظ در قرآن بر شمول دلالت داشته و خطابی عام دارد. (ده گفتار،1375، ص 174)
2- اعجاز قرآن
شاید بیشترین گفتار در آثار مطهری راجع به قرآن، مباحث مطروحه در موضوع ماندگاری و اعجاز بیانی و معنوی قرآن کریم است. اعجاز و تفاوت آن با معجزه، اعجاز و وحی، ماهیت ادعای اعجاز در قرآن، اعجاز و تحدی، وجوه اعجاز، اعجاز لفظی و اعجاز معنوی، اعجاز و جاودانگی قرآن، اعجاز و تحریفناپذیری قرآن از جمله موضوعاتی است که در آثار مختلف مطهری خاصه آثار کلامی وی به صورت پراکنده و غیر تبویب آمده است. میکوشیم در این باب با رعایت ایجاز و دستهبندی روشی، موضوع اعجاز قرآن در منظر مطهری را بررسی کنیم.
الف) بررسی مفهومی
متکلمین اسلامی در تعریف اعجاز سه مسئله را از هم تکفیک میسازند، نخست آنکه اعجاز متفاوت از معجزه است. معجزه در نبوت عامه، و اعجاز در نبوت خاصه طرح میشود. دوم آن است که اعجاز جاودانگی و ماندگاری است، اما معجزه مربوط به زمینه و زمان خاصی است، و بالاخره اعجاز به وجوه معنا و بیان باز میگردد، اما معجزه مربوط به پدیدهها و حوادث است.
با این تمایزسازی است که اندیشمندان دو وجه را در تعریف اعجاز برمیشمارند: اعجاز در بیان و لفظ، اعجاز در معنا و محتوی. اعجاز از و جه نخست را از جنبه زیبایی شناختی و هنری و ادبی میکاوند و وجه دوم از جنبه علمی و فکری مورد پژوهش است. برخی اعجاز را چنین تعریف کردهاند: انه بدیع النظم، عجیب التألیف، متناه فی البلاغه الی الحد الّذی یعلم عجز الخلق عنه. (اعجاز القرآن، الباغلانی، 1963، ص 35)
صاحب«اعجاز قرآن و بلاغت محمد» دو پایه برای اعجاز قائل است، یکی آنکه انسان از آوردن نظیر آن عاجز باشد و دوم آنکه این عجز در طول قرون و اعصار باقی بماند. صادق رافعی در این اثر مینویسد: ساختار و اسلوب بیان قرآن دارای سهولت و انسجام معنایی و زبانی شگفتی است که این خود یکی از اسرار آفرینش میباشد و همین وجه سخن اعجازگون قرآن را نمایان میسازد. (مصطفی صادق رافعی، اعجاز قرآن و بلاغت محمد، 1361، صص 5-164)
مرحوم مطهری که در هیچیک از آثارش تعریفی روشن از اعجاز به دست نداده (برخلاف بحث معجزه که به طور جامع و تفصیلی درباره تعریف آن بررسی میکند) میکوشد تا مفهوم اعجاز را از لابهلای تقسیمبندیهای متعددش به دست دهد. وی دو رکن مفهومی در اعجاز را میپذیرد که عجز آدمی و ماندگاری و جاودانگی در طول اعصار مهمترین پایههای تعریفی اعجاز تلقی میشوند.(نبوت، 1374، صص 4-201) به همین سبب معتقد است که قرآن هم به سبب تحدی که بیانگر عجز انسانها درآوردن کلمهای، آیهای، سورهای، ده سوره و کل قرآن همانند آن است و هم به دلیل قابلیت بقا و وجوه لفظی و معنوی جاودانگی سخن قرآن، اعجازی ماندگار و معجزهای جاوید از خاتم الانبیاء است. (وحی و نبوت، 1373، ص 80)
مطهری بر این باور است که مفهوم اعجاز را باید از طریق پژوهش در دو بعد آرایههای بینظیر سخن قرآن و فصیحبودنش که در آیات الهی به«کتاب مبین»(نمل/75، قصص/2،
سباء/3)، نور مبین(نساء/174) و کتاب مستبین(صافات/117) یاد شده و جامعیت وجوه معنائی و اندیشهای جستجو کرد. (آشنایی با قرآن، مطهری، 1374، ج 1 و 2، صص 246 به بعد)
ب) اعجاز و تحدی
مطهری در کتاب نبوت پس از بحثهایی راجع به نبوت و وحی، بحث مبسوطی را در موضوع معجزه و اعجاز طرح میکند. در ابتدای بحث اعجاز، تحدّی قرآن را مورد بررسی قرار داده و یکی از وجوه اعجاز را، تحدّی تلقی مینماید، فوق بشری بودن کلام وحی، غیرقابلتقلید بودن قرآن، به مبارزه طلبیدن انسانها نه تنها در آن عصر بلکه در همه زمانها را با توجه به آیه 88 سوره اسراء اساس موضوع تحدی قرا میدهد.(نبوت، 1374، صص 3-202)
مطهری در موضوع تحدی به نوعی تقسیمبندی آیات دست میزند. وی معتقد است قرآن جهت اثبات اعجاز خود در چهار مرحله، انسانها را به مبارزه میطلبید. نخست قرآن در سوره اسراء تحدی به آوردن کل قرآن میکند، (آیه 88) سپس تحدی به ده سوره،(هود/13) آنگاه تحدی به یک سوره(یونس /38 و بقره/33) و بالاخره به آوردن یک آیه و سخن همانند قرآن تحدی میکند. (طور/34)
بیتردید مراد مطهری ترتیب زمانی نزول آیات تحدی نمیباشد، چرا که سوره طور که تحدی به یک آیه و حتی سخن میکند زودتر از سایر آیات و در سال چهارم بعثت نازل گردید یا سوره بقره بار اول در سال هشتم بعثت نازل شد که آیه تحدی(آیه 23) جزو آیات نازل شده در ای سال میباشد در حالی که سوره اسراء و هود در سال نهم بعثت نازل گردید. غرض وی چینش موضوعی و نوع تحدی میباشد: به همین دلیل مطهری معتقد است که از همان ابتدای نزول و در مکه قرآن مقرون به تحدی بود یعنی از همان ابتدا که نازل شد، مقرون به این دعوی بود که این کلام، کلام فوق بشری، غیرقابل تقلید و فوق العاده است و مردم را به مبارزه طلبیده است که این تحدی مربوط به همه زمانهاست. (نبوت، 1374، ص 202)
مطهری در بحث تحدّی نکتهی ظریف را مورد توجه قرار میدهد. او میگوید: در سوره انفال آیهای قال تأمل در بحث تحدی میبینیم:«و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا، لو نشاء لقلنا مثل هذا، ان هذا الّا اساطیر الاوّلین؛ خود قرآن خبر میدهد که مسئله تحدی برای اعراب آن روز، دغدغه اساسی تلقی میشد، لذا قرآن در نقلی از توجه و تلاش آنها میفرماید: هنگامی که آیات ما بر ایشان تلاوت میشود میگویند ما هم شنیدیم اگر هم بخواهیم،میتوانیم مثلش را بگوییم. مطهری تأکید میورزد که عصر قرآن، عصر فصاحت و بلاغت بود و تمام هنر مردم آن زمان، سخن و زبان بود. از سویی قرآن نیز آنان را به مبارزه طلبیده و از جانب دیگر آنان مدعی برآوردن مثل قرآن هستند.
اینکه علی رغم تمام این زمینه ها، اعراب و انسانها نتوانستند حتی یک سخن مانند قرآن بیاورند، نشان از اوج اعجاز و کمال فصاحت و بلاغت قرآن است، (آشنایی با قرآنف 1374، ج 3، ص 32) به حدی که علی(ع) که از ده سالگی با قرآن مأنوس ومحل آمد و شد(و مختلف الملائکه) و محل فرود وحی (و مهبط الرسالة) بود و از استعداد سخنوری بالایی برخوردار میباشند نتوانست سخنی هم طراز با قرآن بیاورد.(همان ج 1 و 2، ص 244)
مطهری در انتها یک بررسی تطبیقی میان خطبه 227 نهج البلاغه که سراسر فصاحت بوده و خطبهای که به زعم مطهری تکان دهنده است، با آیه 30 سوره یونس به عمل میآورد. (همان، ص 244)
ج) اعجاز لفظی و معنوی
مطهری در تمام آثاری که مرتبط با مباحث کلامی و قرآنپژوهی است همچون: وحی و نبوت، آشنایی با قرآن، نبوت، خاتمیت و حتی فلسفه اخلاق(ص 104)یک تقسیمبندی ثابت در بحث وجوه اعجاز قرآن ارائه میکند، و بر این اعتقاد است که از نظر کلی، اعجاز قرآن یا از جنبه لفظی است و یا معنوی. جنبه لفظی با وجه هنری و زیبایی و جنبه معنوی با وجه علمی و فکری مرتبط بوده و این دو وجه در دو مقوله متفاوت میگنجند.(آشنایی با قرآن، 1374، ج 1 و 2، ص 239) در وحی و نبوت و نبوت همین تقسیمبندی به چشم میخورد.
مطهری در وحی و نبوت ضمن ذکر اعجاز لفظی و معنوی و مرتبط ساختن لفظی به مقوله زیبایی و معنوی به مقوله فکری و تفکیک دو مقوله میافزاید که هریک از این دو جنبه خصوصا جنبه علمی به نوبه خود، دارای چند جهت است. (وحی و نبود، 1373، ص 80) البته اعجاز فنّی یعنی نظام خاص در چینش و هندسه حروف و واژگان و سخنی مخصوص آن که در ذیل مقوله لفظی و زیبایی قرار خواهد گرفت. (ر.ک قرآن و کامپیوتر، نشریه فلق، شماره اول)
در کتاب نبوت علاوه بر تقسیمبندی کلی فوق، چند مسئله را نیز مورد توجه قرار میدهد. مطهری معتقد است که جنبه زیبایی همین عبارات قرآن است. البته نه لفظ منفک از معنا، والّا زیبا نخواهد بود بلکه لفظ، از آن حیث که محتوی یک معناست ولی به هر روی زیبایی از آن لفظ است که از آن علمای ادب تعبیر به«فصاحت و بلاغت» میکنند. (نبوت، 1374، ص 221)
پس از تقسیمبندی که مطری از اعجاز به دست میدهد میکوشد تا به لحاظ مفهومی به بررسی لغت و معنای دو نوع اعجاز دست زند و در این راستا نقدهایی نیز ارائه میکند.
مطهری در بررسی مفهومی اعجاز لفظی گرچه بحثی زبانشناسیک طرح نمیکند اما تلاش میکند تا ویژگیهایی از آن ارائه نماید. وی اولین ویژگی الفاظ قرآن را برخورداری از نوعی انسجام و آهنگ و موسیقی میداند که در هیچ سخن نثری تاکنون دیده نشده است.
تلاوت آهنگین به اعتقاد او مخصوص قرآن است. بیتردید انسجام، آهنگ و موسیقی سه ویژگی متمایز و البته همبستهاند اما مطهری به عنوان یک صفت نام میبرد. (وحی و نبوت، 1373، ص 81)
ویژگی دوم به باور مطهری هندسه کلمات در قرآن است. وی این هندسه را بینظیر برمیشمارد که کسی نتوانسته نه مانند قرآن، سخنی بیاورد و نه کلمات قرآن را جابهجا کند.(همان، ص 81)
سومین ویژگی در بررسی مفهوم اعجاز لفظی ر اسبک و اسلوب مخصوص قرآن میداند که نه سابقه و نه لاحقه ندارد.(همان، ص 81) پیشتر به تفصیل از سبک مخصوص قرآن سخن گفتیم.
به رغم آنکه مطهری در نبوت میپذیرد که علمای ادب به اعجاز لفظی، تعبیر به«فصاحت و بلاغت» میکند اما در آشنایی با قرآن تأکید میورزد که این تعبیر نارساست و وافی به غرض نیست، لذا بهتر آن است که اعجاز لفظی را به«جذابیّت» تعبیر نماییم که حاکی از دلربایی قرآن باشد. زیرا قرآن به نحو خاصی در دلها نفوذ میکرد و با ربایندگی ویژهای که داشت با سرعت عجیبی تأثیر مینمود.(آشنایی با قرآن، 1374، ج 1 و 2، ص 246) البته کتاب نبوت مشتمل بر چهارده جلسه بحث است که در سال 1348 ایراده شد اما کتاب آشنایی با قرآن جلدهای اول و دوم محصول پنج سخنرانی در سال 1352 در دانشگاه صنعتی شریف است که با توجه به تأخر این کتاب، تغییر نسبی رأی مطهری طبیعی است.
مطهری در فلسفه اخلاق نیز همین رأی دوم را داشته و در چند اثرش اعجاز لفظی را در دوره اول بسیار مهمتر از اعجاز معنوی برمیشمارد. (فلسفه اخلاق، ص 104، حماسه حسینی، ج 1، ص 216؛ عرفان حافظ، ص 32) وی در پرتو معنی دوم عنصر«تأثیر» و«القاء و اقناع» را وارد مباحث اعجاز لفظی کرده و تتبع قرآنی شایستهای عرضه میکند.
مطهری اعجاز لفظی را راز تأثیرگذاری فوق العاده قرآن میداند. قرآن به اعتقاد او توانست حقایقش را با زیبایی خارق العادهای بیان کند. (فلسفه اخلاق، 1371، ص 104) در بیان قرآن، روشنی، شیرینی، زیبایی و جذابیت وجود دارد. (نبوت، 1374، ص 206) این خصایص در آیات قرآن تأکید شده است: - یخرّون للأقان سجّدا...یخرون للأذقان یبکون. (اسراء/109-107)
افرادی که وقتی آیات قرآن را میشنوند، در حلا گریه افتاده و سجده میکنند.
- و اذا سمعوا ما >نزل الی الرّسول تری اعینهم تفیض من الدّمع ممّا عرفوا من الحقّ.(مائده/83)
و چون آیاتی را که به پیامبر فرو فرستاده شده بشنوند، میبینی که اشک از دیدگانشان جاری میشود، زیرا حقانیت قرآن را شناختهاند.
- الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی تقشعرّ منه جلود الّذین یخشون ربّهم....(زمر/23)
خداوند نکوترین سخن را نازل کرده است، کتابی که آیات آن مکرر و همانند است و از تلاوت آن پوست بر تن کسانی که از پروردگارشان میترسند به لرزه درمیآید و با یادآوری نام خداست که پوست و دلشان آرام گیرد.
مطهری با توجه به آیاتی که در باب اعجاز لفظی در قرآن وجود دارد معتقد است که فصاحت و بلاغت بدون زیبایی، نمیتواند تأثیر شگرف داشته باشد. زیبایی که از یک افق مافوق بشری و آسمانی سرچشمه گرفته باشد و دلها و قلوب را به تعبیر قرآن(ژمر، 23) شیفته و جذب نماید، مخصوص قرآن است. (عرفان حافظ، 137، ص 32)
وی تصریح میکند که کلام خود پیغمبر(ص)که قرآن بر زبان او جاری شده و علی(ع) که در فصاحت و بلاغت بینظیر بود، هردو دارای ویژگی فصیح و بلیغبودن در معیار ادبی وفوق آن را واجد هستند اما به هیچ روی نفوذ، تأثیر و رنگ و بوی قرآن را ندارند. قرآن از منبعی متفاوت است، لذا سبک آن نیز شگفتانگیز میباشد. (وحی و نوبت، 1373، ص 181)
به سبب همین زیبایی مخصوص است که قرآن یک قدرت القاء کلام دارد. تأثیری که قرآن در توسعه اسلام و گسترش خود قرآن و ملتهای اسلامی داشته، مرهون همین سبک مخصوص سخن، تناسب آیات و معانی، آهنگپذیری قرآن و بالاخره زیبایی واژگانی آیات است. (نبوت، 1374، ص 240) مطهری در کتاب آشنایی با قرآن و نبوت، بحثی فنی با عنوان«آهنگپذیری قرآن» دارد که مربوط به اعجاز لفظی است و بررسی آن مجال مستقل میطلبد. (ر.ک: جستاری در وجوه زیبایی و هنری قرآن، قاسمپور حسن، گلستان قرآن، دوره سوم، سال پنجم، شماره 173)
نوع دوم اعجاز که گسترهای وسیع از مطالعات و پژوهشهای قرآن مطهری را شامل است، اعجاز معنوی یا فکری و علمی قرآن میباشد. خود مطهری میگوید اعجاز قرآن از نظر معانی، نیازمند به بحث وسیعتری است و لااقل نیازمند به یک کتاب است. (وحی و نبوت، ص 85)
در دستهبندی مطهری از اعجاز معنوی نوعی خلل به چشم میخورد. وی در جایی میپرسد اینکه میگوییم اعجاز معنوی یعنی اینکه قرآن چه نوع کتابی است؟ آیا کتاب فلسفی است یا علمی، ادبی، تاریخی یا هنری؟ ایشان در پاسخ نمیپذیرد که قرآن در طبقه خاصی قرار بگیرد اما میپذیرد که مزایای تمام علوم فوق را دارد. (وحی و نبوت، 1373، ص 85)
مطهری میگوید قرآن کتابی است که رسالتش هدایت مردم است لذا در صنف خاصی از علوم نمیگنجد، گرچه در موضوع تاریخ و فلسفه تاریخ، اخلاق و فلسفه اخلاق، منطق و فلسفه خاصه در باب توحید و معاد، سخن گفته است. (آشنایی با قرآن، 1374، ج 1 و 2، ص 249) خلل در این تقسیمبندی آن است که مطهری غایت و غرض قرآن را به جای موضوع نشانده و به نوعی آن را بدون موضوع خاص تلقی میکند. مطهری در نبوت و وحی و نبوت با برشمردن مسائل تاریخی در قرآن، خبردادن از آینده، وجوه و مسائل علم و مباحث فلسفی از باب ربوبی معتقد است که این مسائل وجوهی از اعجاز معنوی قرآن میباشند، مسائل حول یک موضوع میتوانند معنا یابند، از این رو به رغم مخالفت متفکران قرآنی با وجود موضوع یا موضوعات در قرآن، نگارنده معتقد است موضوع اخلاق، دین، کلام، فلسفه، تاریخ، علم و فقه، مهمترین موضوعاتی هستیند که بنیان قرآن را شکل داده و در هر کدام اعجاز معنوی به روشنی به چشم میخورد. (نبوت/249، 259، 368، و 389، وحی و نبوت/95، آشنایی با قرآن، ج 1 و 2، ص 349 و ج 4، ص 200)
د) اعجاز، خاتمیت و تحریفناپذیری
ابداع نظریه همواره شوقانگیزترین حوادث در سیر علوم بوده است. توانایی یک متفکر نه در توصیف وقایع و حتی صنفبندی و طبقهبندی علوم بلکه در تولید فکر و اندیشه است. نظریه خاتمیت در آراء قرآنی- کلامی مطهری یک ابداع تئوریک است. همه متکلمان تاکنون از درون دین به بررسی و ارزیابی ختمیت و قرآن به عنوان آخرین سخنان وحیانی نازل شده پرداختند. مرحروم مطهری و اقبال تنها دو متفکری هستند که از بیرون دین و مستقل از شخصیت و مدعای پیامبر خاتم(ص) به تبیین دست زند.
مطهری در دو نوبت از خاتمیت سخن گفت. مرحله اول در سال 1347 درحسینیه ارشاد بود که مجموعه سخنرانیها تحت عنوان خاتمیت در سال 1367 نشر یافت و در همان سال مقالهای دیگر در باب خاتمیت نگاشت که در کتاب محمد خاتم پیامبران منتشر کرد در این مرحله آراء مطهری همخوانی بسیار با مرحوم اقبال دارد. دوره دوم مربوط به دو اثر از وی است با عناوین نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر و دیگری وحی و نبوت که به سال 1357 منتشر شد. دو اثر فوق متضمن نقد و ردّ بر نظریه اقبال میباشد.
مطهری سبب اصلی ختم نوبت را سرشت وحی بر پیامبر(ص) و جامعیت قرآن برمیشمارد. وی بقای قرآن را مرهون سخن گفتن حسب زبان فطرت انسان و روشن و بلیغ بودن دانسته (آشنایی با قرآن، 1376، ج ص 229) و بیبدیل بودن تعالیم آن را راز ماندگاری و اعجاز در دوام برمیشمارد. (خاتمیت، 1376، ص 73) به علاوه مطهری قرآن را قانون ابدی و کامل حیات تلقی کرده و در بررسی تطبیقی بر این اعتقاد است که پدیده وابسته به زمان و مکان است لذا تغییر و تکامل پذیرفته و ختمیّت در سیر صیرورت آن معنا ندارد، اما قرآن یک سلسله حقایق جامع و معارف کامل از حیات بشر را عرضه نموده که به مثابه یک سلسله قوانیناند؛ لذا همواره میماند و خواهدماند. (تکامل اجتماعی انسان، 1374، ص 33)
مطهری در اسلام و مقتضیات زمان همین گفتار را تأکید میورد و میگوید قرآن حقایق را بیان میدارد، قوانین را عرضه میکند، لذا کهنگیپذیر نبوده و قابل تجدید نیست. قانون اگر حقیقت باشد همیشه باقی میماند. قرآن یک سلسله قوانین آسمانی دارد که این قوانین برای همیشه باقی است. (اسلام و مقتضیات زمان، 1374، ج 1، ص 215)
با توجه به مقدماتی که مطهری طرح میکند، چهار نتیجه در بحث خاتمیت عرضه میدارد:
نخست: آنکه قرآن کاملترین قوانین و حقوق بشری یا برنامه کلی تکاملی حیات آدمی را در خود نهفته دارد که خود اعجازی اساسی در وجه معنایی برای قرآن به شمار میآید. از این رو قرآن کریم استعداد کاوش و تحقیق پایان ناپذیری دارند، همانطور که رسول اکرم(ص) فرمود که قرآن را به بینش مخصوص یک عصر و زمان محدود نکنید بلکه اختصاص به همه زمانها داشته و شگفتیهای آن پایان نمیپذیرد و تازههای آن کهنه نمیگردد. (ختم نبوت، 1375، ص 73، اصول کافی، ج 2، ص 599)
نتیجه دوم این است که برخلاف کتب آسمانی پیشین، قرآن بیتحریف ماند. (ختم نبوت، ص 11)
سومین نتیجه این خواهد بود که با نزول قرآن دوره عقل و بلوغ بشر آغاز گردید و مسلمانان علاوه بر حفظ دستور العمل و قوانین مندرج در قرآن، توانستند با بهرهبردن از عقل و قدرت اجتهاد، فروع را از بنیانهای اصول قرآن و دین استخراج و استنباط نمایند. (جاذبه و دافعه علی ع، 1374، ص 171)
نتیجه چهارم مربوط به تفاوت دیدگاه مطهری و اقبال است. مطهری خاتمیت را مخصوص نزول و تجربه وحیانی و پیامبری تلقی میکند، نه مرحله خودکفائی عقل بشر و استقلال آن. ازاین رو مطهری گوید فلسفه اقبال در ختم نبوت مستلزم این است که نه تنهابه وحی جدید بلکه نیاز به راهنمایی وحی پایان پذیرد و در حقیقت دیانت پایان خواهدیافت نه صرف نبوت. (وحی و نوبت، 1373، ص 59)
این چهار گزاره، چهار موضوع بنیادین قرآن پژوهی است که به نیکی مورد توجه مطهری قرار گرفته است و البته بررسی بیشتر فرصت منحاز را میطلبد.
تفکر مطهری در باب تحریفناپذیری، رویکردی در مقابل صاحب«فصل الخطاب»، مرحوم محدث نوری است.
محدث نوری از متفکران نادر شیعی است که کتابی مستقل در تحریف بخش زیادی از قرآن خاصه آیات ولایت شده است. (ر. ک: دائرة المعارف تشیع، نشر یادآوران، جلد چهارم، 1373، مقاله تحریفناپذیری قرآن)
مطهری آیه نهم از سوره حجر را مهمترین آیه صیانت قرآن از نقصان و زیاده دانسته و اعتقاد دارد که در این آیه، با قاطعیت کمنظیری، از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر سخن رفته است. (ختم نبوت، 1375، ص ؟1) وی پس از بیان فرضیه، به بررسی علل ارسال رسل پرداخته و تصریح میکند که یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیلهایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ میداده و بدین سان این کتب و تعلیماتش، صلاحیت خود را برای هدایت مردم از دست میدادهاند. از این رو به زعم مطهری، پیامبران احیاء کننده سنن فراموش شده و اصلاح کننده تعلیمات تحریف یافته پیشینیان خود بودهاند. بنابراین ظهور پیاپی پیامبران در اندیشه او، تنها معلول تغییر و تکامل شرایط زندگی و نیازمندی بشر به پیام و رهنمایی جدید نیست، بلکه بیشتر معلول نابودیها و تحریف و تبدیلهای کتب و تعلیمات آسمانی بوده است. (همان، ص 11)
مطهری این دعوی را میکوشد تا با استناد به آیات قرآن همچون آیه 13 از سوره مائده، 75 و 79 از سوره بقره، بررسی و اثبات نماید. تأکید مطهری آن است که قرآن کریم کلمه تحریف را مخصوصا در مورد قوم یهودی به کار برده (حماسه حسینی، 1372، ج 1، ص 13) اما در آثار دیگرش از جمله ختم نبت، تمام کتب پیشین را مشمول تحریف میداند.
مباحث قرآن پژوهی مطهری در تحریفناپذیری قرآن ارتباطی مستقیم با فلسفه خاتمیت دارد. وی بر ای باور است که بشر در دو دوره صباوت و غریزه و دروه عقل میزیستند. بشر چند هزار سال پیش، نسبت به حفظ مواریث علمی و دینی ناتوان بوده است، آنگاه که بشر به مرحلهای از عقل و تکامل میرسد که میتواند مواریث دینی خود را دست نخورده نگهداری کند.
مطهری ضمن پیوند دادن دوره تکامل و عقل به دوره اسلام تصریح میدارد که علت عمده تجدید پیام و ظهور پیامبر جدید با محفوظ ماندن کتاب آسمانی منتفی میشود و شرط لازم(نه شرط کافی) خاتمیت، جاوید ماندن کتاب آسمانی و دین است. (ختم نبوت، ص 11)
نتیجهگیری مطهری آن است که آیه نهم از سوره حجر، به منتفی شدن مهمترین علت تجدید نبوت و رسالت، از تاریخ نزول قرآن به بعد، اشاره میکند و در حقیقت، تحقق یکی از ارکان ختم نبوت را اعلام میدارد.
وی در پایان معتقد است که در میان کتب آسمانی جهان، تنها کتابی که درست و به تمام و کمال، دست نخورده باقی مانده است، قرآن میباشد. (همان، ص 11)
نتیجه گیری
قرآنپژوهی مطهری، پژوهش مستقل محسوب نمیشود. غرض آن نیست که مطهری مطالعات قرآنی را استطرادا و بالعرض و در کنار سایر موضوعات فلسفی کلامی یا سیاسی- اجتماعی و اخلاقی ارائه نمود. وی بر اساس ایستاری نظامگونه که در آن نوعی اندراج مطالعات قرآنی در قلمرو حکمت عملی صورت گرفته و مسبوق بر تفکر فلسفی اوست، میکوشد تا تأملات قرآنی خود را معطوف بر مسئلهای عینی و عملی نماید همچنانکه خود درعدل الهی بدان تصریح میکند.
تمایز تتبعات مطهری در حوزه قرآن با مطالعات رسمی در همین رهیافت نهفته است. در پژوهشهای رسمی متفکران قرانی زمانی از اصطلاح قرآنپژوهی استفاده میشود که آن اندیشمند آثاری مستقل در حوزه علوم قرآنی همچون زبان قرآن، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، معربات، مفردات و مانند آن گردآوری و نظایر آن به انجام رسانده باشد.
پیوند استواری که مطهری میان آموزههای وحیانی قرآن با حیات بشری و سعادت و رستگاری انسان برقرار
میسازد، سیر و رویکردی متفاوت را مؤدی میشود. از همین سبب است که بنیادیترین تأملات قرآنی در آثاری به چشم میخورد که مربوط به حوزه کلامی و اخلاقی است. مطهری تحت تأثیر علامه طباطبایی(ره) پارادایمی نو در تمدن اسلامی پیریزی کرد که در آن کلام مندرج در حکمت عملی گردید. این آموزهها موجب شد تا مطالعات مطهری، پژوهشهایی راهبردی و رویکردی محسب گردیده و از حوزه صرف انتزاعی خارج و در سازواره ای از حوزه پراکسیس صورت پذیرد.
قرآن پژوهی مطهری، طرحی نو و راهبردی مؤثر در مطالعات نوین در حوزه قرآن خواهد بود.
منابع و مآخذ
1- قرآن کریم.
2- نهج البلاغه، سید جعفر شهیدی(1374)، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم.
3- اصول کافی،( 1370)، انتشارات اسوه، جلد اول.
4- للباقلانی،(1963)، اعجاز القرآن، دار المعارف، مصر، چاپ سوم.
5- بحار الانوار، ج 74.
6- پورحسن، قاسم(1381)، گلستان قرآن، دوره سوم، سال پنجم، شماره 173.
7- تاجدینی، علی(؟138)، برفراز اندیشه، پژوهشکده فرهنگ و معارف تهران.
8- توحید صدوق، چاپ مکتبة الصدوق.
9- حاصل عمر(1369)، تبلیغات و انتشارات نمایندگی ولی فقیه در سپاه، تهران.
10- خردمند ، محمد، شهید مطهری مرزبان بیداری. مرکز پاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
11- دائرة المعارف تشیع(1373)، نشر یادآوران، جلد چهارم.
12- سیری در زندگانی استاد مطهری،(1370)، چاپ اول، انتشارات صدرا، تهران.
13- سیمای استاد در آیینه نگاه یاران.
140 شفیعی دارابی، حسین(1360)، یادوراه استاد مرتضی مطهری، چاپخانه مهر، قم.
15- صادق رافعی، مصطفی(1361)، اعجاز قران و بلاغت محمد، ترجمه عبد الحسین ابن الدین، بنیاد قرآن، چاپ دوم.
16- قرآن و کامپیوتر(مقاله)نشریه فلق، نشریه دانشجویان دانشکده ادبیات، شماره اول.
17- مطهری، مرتضی(1374)، آشنایی با قرآن، ج اول و دوم، انتشارات صدرا، تهران.
18- مطهری، مرتضی (1376)، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، انتشارات صدرا، تهران.
19- مطهری، مرتضی(1380)، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، انتشارات صدرا، تهران.
20- مطهری، مرتضی(1375)، انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، تهران.
21- مطهری، مرتضی(1376)،بیست گفتار، انتشارات صدرا، تهران.
22- مطهری، مرتضی (1375)، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، تهران.
23- مطهری، مرتضی (1376)، تعلیم و تربیت،انتشارات صدرا، تهران.
24- مطهری، مرتضی (1374)،تکامل اجتماعی انسان، انتشارات صدرا، تهران.
25- مطهری، مرتضی (1375)،حق و باطل، انتشارات صدرا، تهران.
26- مطهری، مرتضی (1376)،حکمتها و اندرزها، انتشارات صدرا، تهران.
27- مطهری، مرتضی (1372)، حماسه حسینی ج 1، انتشارات صدرا، تهران.
28- مطهری، مرتضی (1374)، جاذبه و دافعه علی(ع)، انتشارات صدرا، تهران.
29- مطهری، مرتضی (1376)،خاتمیت، انتشارات صدرا، تهران.
30- مطهری، مرتضی (1375)،ختم نبوت، انتشارات صدرا، تهران.
31- مطهری، مرتضی (1373)،خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشارات صدرا، تهران.
32- مطهری، مرتضی (1375)، ده گفتار، انتشارات صدرا، تهران.
33- مطهری، مرتضی (1381)،سیری در سیره ائمه(ع)، انتشارات صدرا، تهران.
34- مطهری، مرتضی (1382)، عرفان حافظ، انتشارات صدرا، تهران.
35- مطهری، مرتضی (1375)، علل گرایش به مادیگری، انتشارات صدرا،تهران.
36- مطهری، مرتضی (1371)، فلسفه اخلاق، انتشارات صدرا، تهران.
37- مطهری، مرتضی (1376)، فلسفه تاریخ،انتشارات صدرا، تهران.
38- مطهری، مرتضی (1374)،نبوت،
انتشارات صدرا، تهران.
39- مطهری، مرتضی(1373)، وحی و نبوت، انتشارات صدرا تهران.
40- مطهری، مرتضی(1382)، ولاءها و ولایتها، انتشارات صدرا،تهران.
41- نصری، عبد الله، (1382)، حاصل عمر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، جلد اول، تهران.
42- الهاشمی، احمد، (1417 ق)، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، مکتب الاعلام الاسلامی، قم.