انسان و بلكه حیوان موجودی خودآگاه است، یعنی از وجود
خود و اینكه هست آگاه است، و این آگاهی برخلاف آنچه دكارت و
دیگران پنداشته اند یك نوع آگاهی است كه از نوع فكر نیست، یعنی
علم حضوری است نه علم حصولی.
خودآگاهی حضوری یعنی اینكه هستم و اینكه آگاهم به هستی
خودم هر دو یك چیز است. بدیهی است كه انسان علاوه بر
خودآگاهی اصلی و واقعی كه عین شخصیت اوست، یك خودآگاهی
اندیشه ای و فكری هم دارد یعنی در اندیشه خود نیز خود را می یابد
كه هست.
همان طور كه درجات خودآگاهی حضوری و ذاتی فرق می كند
و آن وابسته است به درجه وجود خود شخص، وجود ضعیف
جلد سوم . ج3، ص: 363
خودآگاهی اش ضعیف است و وجود قوی خودآگاهی اش قوی، تا
آنجا كه ذات مقدس حق خودآگاهی اش عین آگاهی همه اشیاء است،
خودآگاهی فكری و اندیشه ای نیز درجات و مراتب دارد، ولی با این
تفاوت كه میزان و درجه خودآگاهی فكری و اندیشه ای صد درصد
تابع میزان و درجه هستی واقعی نیست، یعنی ممكن است انسان از
یك درجه و ذخیره وجودی بهره مند باشد ولی در مرحله ذهن به آن
نرسیده باشد.
این در خود آگاهی فلسفی (حضوری و حصولی) .
ولی نوعی خودآگاهی است كه خودآگاهی اجتماعی است و به
همین دلیل از نظر فلسفی، نامیدن آن به خودآگاهی نوعی مجاز است
از قبیل خودآگاهی طبقاتی، خودآگاهی نژادی، خودآگاهی ملی،
خودآگاهی زمانی و عصری و حتی خودآگاهی خانوادگی و
خودآگاهی قبیله ای. همان طور كه خود شخصی به اعتباری گسترش
می یابد و در خود خانواده یا قبیله یا نژاد و غیره حل می شود و به
صورت «ما» درمی آید و مجموع این «ما» یك «من» و یك «خود» را
تشكیل می دهد، وجدان انسان و آگاهی انسان نیز نسبت به این خود
و شناخت این خود فرق می كند؛ بعضی از لحاظ خانواده یا قبیله یا
نژاد یا ملت خودآگاهند و برخی ناخودآگاه، برخی شخصیت نژادی
یا ملی خود را می شناسند و بعضی نه، بعضی به سرمایه نژادی یا ملی
یا مذهبی خود واقفند و بعضی نه، و از این نظر برخی خودآگاهند و
برخی نه.
در اشعار قبیله ای عرب، ما به خودآگاهی های قبیله ای و
تذكرات در زمینه این خودآگاهی ها زیاد برمی خوریم، همچنان كه در
تفاخرات نژادی و قومی نیز چنین است، اما اینكه این نوع
خودآگاهی ها ریشه خودپرستی دارد یا نه مطلب دیگری است.
نوعی خودآگاهی است كه از این خانواده نیست، بلكه
خودآگاهی انسانی و جهانی است. اصالة الانسانی ها می خواهند مردم
را به خودآگاهی انسانی و جهانی دعوت كنند. ما هم به این اصل
جلد سوم . ج3، ص: 364
معتقدیم ولی خودآگاهی انسانی به این نیست كه هر موجودِ یك سر
و دوگوش را خود بدانیم، بلكه به این است كه انسانیت را كه از خود
اصول و منش و راه و روش خاص دارد از آن خود بدانیم. اینجاست
كه پس از تفحص و تجسس روشن می شود كه خود اسلامی عین
خود انسانی است.
خودآگاهی اسلامی ما مستلزم این است كه مواریث اسلامی كه
از آن جمله است فرزندان و جوانان اسلامی را بشناسیم؛ فرهنگ
غنی، سابقه تمدن و خدمات درخشان خود را بدانیم و آگاه باشیم؛
قهراً باید خودآگاهی تاریخی داشته باشیم و به قول امیرالشعرای
مصر:
مثل القوم نسوا تاریخهم
كلقیط عیّ فی الحیّ اضطرابا
انسانیت مساوی است با اندیشه و خواست، با علم و اراده، با
آگاهی و انتخاب. به هر نسبت كه این اندیشه و اراده و انتخابش
وسیعتر باشد دایره انسانیتش وسیعتر است. ولی شخصیت و كرامت
ذات بستگی دارد به عرفان نفس كه
رحم اللّه امرأ عرف نفسه و لم یتعد
طورهیعنی خودش را و آنچه مربوط به خودش است اعم از خود
فردی و انسانی بشناسد و درباره خود اختیار و انتخاب به خرج دهد
و استقلال فكری و ارادی داشته باشد.
ر. ك: ورقه های «آگاهی» .