همچنانكه گفتیم، از جمله اصطلاحاتی كه در منطق و فلسفه زیاد به چشم
می خورد اصطلاح «ضروری (بدیهی) و نظری» است. لازم است در این باره نیز
توضیحی بدهیم.
هر یك از تصور و تصدیق بر دو قسم می باشند: یا «بدیهی» هستند و یا «نظری» .
«بدیهی» عبارت است از ادراكی كه نیاز به نظر یعنی فكر نداشته باشد، و اما
«نظری» عبارت است از ادراكی كه نیاز به نظر و فكر داشته باشد.
به عبارت دیگر: «بدیهی» آن است كه خود به خود معلوم است و «نظری» آن
است كه خود به خود معلوم نیست بلكه باید وسیله ی شی ء یا اشیاء دیگر معلوم شود.
به تعبیر دیگر «بدیهی» آن است كه معلوم شدنش نیازمند به فكر نیست و اما
«نظری» آن است كه معلوم شدنش نیازمند به فكر است.
می گویند مثلاً تصور حرارت و برودت احتیاجی به فكر ندارد پس «بدیهی»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 54
می باشند، اما تصور ملَك و جنّ نیازمند به فكر است پس این تصورات نظری
می باشند.
اما حقیقت این است كه فرقی میان تصور حرارت و برودت و تصور جنّ و ملَك از
این لحاظ نیست. حرارت و برودت همان اندازه احتیاج به فكر و تعریف دارند كه جنّ
و ملَك دارند. تفاوتی كه میان حرارت و برودت و میان جنّ و ملك هست، در ناحیه ی
تصدیق به وجود آنهاست. تصدیق به وجود حرارت و برودت نیازی به فكر ندارد، اما
تصدیق به وجود جنّ و ملك نیازمند به فكر است.
تصورات بدیهی عبارت است از تصورات روشن و واضحی كه هیچ گونه ابهام در
آنها وجود نداشته باشد، بر خلاف تصورات نظری كه احتیاج به تشریح و توضیح
دارند
[1].
اما تصدیقات: ذهن در قضاوت و حكم میان دو چیز گاهی نیازمند به دلیل است و
گاهی بی نیاز از دلیل است؛ یعنی گاهی تصور دو طرف نسبت كافی است كه ذهن جزم
و یقین به وجود یا عدم نسبت كند و گاهی كافی نیست، باید دلیلی در كار باشد تا ذهن
میان دو طرف نسبت حكم كند.
مثلاً این كه «5 از 4 بزرگتر است» نیازی به فكر و استدلال ندارد، و اما این كه
«225ح15*15» نیازمند به فكر و استدلال است. همچنین این كه «جمع میان
نقیضین ممتنع است» از تصدیقات بدیهی است، و اما این كه «ابعاد جهان آیا متناهی یا
نامتناهی است؟ » نظری است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 55
[1] . ما در پاورقیهای جلد دوم اصول فلسفه این مطلب را بحث كرده ایم كه چگونه است كه بعضی تصورات خالی از
ابهام و پیچیدگی می باشند و بعضی دیگر دارای نوعی ابهام هستند. در آنجا ثابت كرده ایم كه علت این امر،
بساطت و تركیب است. عناصر ذهنی بسیط، روشن و بدیهی هستند؛ عناصر ذهنی مركّب، نظری و نیازمند به
تعریف می باشند. تصورات بدیهی مثل تصور وجود و عدم و وجوب و امكان و امتناع؛ اما تصورات نظری مانند
تصور انسان و حیوان و حرارت و برودت، و مانند تصور مثلث و مربع و غیره.