قضیه به حسب رابطه و نسبت حكمیه بر دو قسم است: حملیه، شرطیه.
«قضیّه ی حملیّه» قضیه ای است كه مركّب شده باشد از: موضوع، محمول، نسبت
حكمیه.
ما آنگاه كه قضیه ای را در ذهن خود تصور می كنیم و سپس آن را مورد تصدیق
قرار می دهیم، گاهی به این نحو است كه یك چیز را «موضوع» قرار می دهیم یعنی آن را
در عالم ذهن خود «می نهیم» و چیز دیگر را «محمول» قرار می دهیم یعنی آن را بر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 69
موضوع حمل می كنیم و به عبارت دیگر آن را بر موضوع بار می كنیم؛ و به تعبیر دیگر: در قضیه ی حملیه حكم می كنیم به ثبوت چیزی برای چیزی. در اثر نهادن یك موضوع و
بار كردن چیزی بر آن، «نسبت» میان آنها برقرار می شود و به این صورت «قضیّه»
درست می شود.
مثلاً می گوییم: «زید ایستاده است» و یا می گوییم: «عمرو نشسته است» . كلمه ی
«زید» موضوع را بیان می كند و كلمه ی «ایستاده» محمول را و كلمه ی «است» نسبت
حكمیه را. در حقیقت ما زید را در عالم ذهن خود نهاده ایم و ایستادن را بر او بار
كرده ایم و میان «زید» و «ایستاده» رابطه و نسبت برقرار كرده ایم و به این ترتیب
«قضیّه» به وجود آورده ایم.
موضوع و محمول در قضیه ی حملیه دو طرف نسبت می باشند. این دو طرف همواره
باید مفرد باشند و یا مركّب غیر تام. اگر بگوییم: «آب هندوانه مفید است» موضوع
قضیه یك مركّب ناقص است. ولی هرگز ممكن نیست كه یك طرف یا هر دو طرف قضیه ی
حملیه، مركّب تام باشد.
نوع رابطه در قضایای حملیه رابطه ی اتحادی است كه با كلمه ی «است» در زبان
فارسی بیان می شود. مثلاً اگر می گوییم: «زید ایستاده است» در واقع حكم كرده ایم كه
«زید» و «ایستاده» در خارج یك چیز را تشكیل می دهند و با یكدیگر متحد شده اند.
ولی گاهی كه قضیه را در ذهن خود تصور می كنیم و سپس آن را مورد تصدیق
قرار می دهیم، به نحو بالا نیست؛ یعنی در آن، چیزی بر چیزی بار نشده است، و به
عبارت دیگر در آن، حكم به ثبوت چیزی برای چیزی نشده است، بلكه حكم شده
است به مشروط بودن مفاد یك قضیه به مفاد قضیه ی دیگر؛ به عبارت دیگر حكم شده
است به «معلّق» بودن مفاد یك قضیه به مفاد قضیه ی دیگر؛ مثل این كه می گوییم: «اگر
زید ایستاده است عمرو نشسته است» و یا می گوییم: «یا زید ایستاده است، یا عمرو
نشسته است» كه در حقیقت، معنی این است: اگر زید ایستاده است عمرو نشسته
است و اگر عمرو نشسته است زید ایستاده است. این گونه قضایا را «قضیّه ی شرطیّه»
می نامند.
قضیه ی شرطیه نیز مانند قضیه ی حملیه دو طرف دارد و یك نسبت، ولی بر خلاف
حملیه هر یك از دو طرف شرطیه یك «مركّب تامّ خبری» است، یعنی یك قضیه است، و
میان دو قضیه رابطه و نسبت برقرار شده است؛ یعنی از دو قضیه و یك نسبت یك قضیه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 70
بزرگتر به وجود آمده است.
قضیه ی شرطیه به نوبه ی خود بر دو قسم است: یا متصله است و یا منفصله، زیرا
رابطه ای كه در قضیه ی شرطیه دو طرف را به یكدیگر پیوند می دهد یا از نوع پیوستگی و
تلازم است و یا از نوع گسستگی و تعاند.
تلازم یا پیوستگی یعنی یك طرف مستلزم دیگری است، هر جا كه این طرف
هست آن طرف هم هست؛ مثل این كه می گوییم: «هر وقت ابرها برق بزنند پس صدای
رعد شنیده می شود» یا می گوییم: «هر وقت زید ایستاده است عمرو نشسته است»
یعنی جهیدن برق ملازم است با پیدایش صدا، و نشستن عمرو ملازم است با ایستادن
زید. رابطه ی تعاند بر عكس است؛ یعنی می خواهیم بگوییم میان دو طرف نوعی عدم
وفاق وجود دارد، اگر این طرف باشد آن طرف نخواهد بود و اگر آن طرف باشد این
طرف نخواهد بود؛ مثل آن كه می گوییم: «عدد یا جفت است یا طاق» یعنی امكان ندارد
یك عدد خاص، هم جفت باشد و هم طاق؛ و مثل آن كه می گوییم: «یا زید ایستاده
است و یا عمرو نشسته است» یعنی عملاً ممكن نیست كه هم زید ایستاده باشد و هم
عمرو نشسته.
در قضایای شرطیه ی متصله كه رابطه ی میان دو طرف، تلازم است، واضح است یك
نوع تعلیق و اشتراط در كار است؛ مثل این كه می گوییم: «اگر برق در ابر بجهد آواز
رعد شنیده می شود» یعنی شنیدن آواز رعد مشروط و معلّق است به جهیدن برق. پس
«شرطیه» نامیدن قضایای متصله روشن است. ولی در قضایای منفصله كه رابطه از
نوع تعاند است مثل «عدد یا جفت است و یا طاق» تعلیق و اشتراط در ظاهر لفظ
نیست ولی در حقیقت مثل این است كه هر كدام مشروط و معلّق اند به عدم دیگری؛
یعنی اگر جفت است طاق نیست و اگر طاق است جفت نیست، و اگر جفت نیست
طاق است و اگر طاق نیست جفت است.
پس معلوم شد كه قضیه در تقسیم اوّلی منقسم است به: حملیه و شرطیه، و قضیه ی
شرطیه منقسم است به: متصله و منفصله.
و هم معلوم شد كه قضیه ی حملیه كوچك ترین واحد قضیه است، زیرا قضایای
حملیه از تركیب مفردها یا مركّبهای ناقص به وجود می آید، اما قضایای شرطیه از
تركیب چند قضیه ی حملیه و یا از تركیب چند شرطیه ی كوچك تر به وجود می آیند كه آن
شرطیه های كوچك تر در نهایت امر از حملیه هایی تركیب شده اند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 71
در قضایای شرطیه دو طرف را «مقدّم» و «تالی» می خوانند؛ یعنی جزء اول «مقدّم»
و جزء دوم «تالی» خوانده می شود، بر خلاف حملیه كه جزء اول را «موضوع» و جزء دوم
را «محمول» می خوانند.
قضیه ی شرطیه ی متصله همواره در زبان فارسی با الفاظی از قبیل «اگر» ، «چنانچه» ،
«هر زمان» و امثال اینها و در عربی با الفاظی از قبیل «إن» ، «إذا» ، «بَیْنَما» ، «كُلَّما» توأم
است؛ و قضیه ی شرطیه ی منفصله در زبان فارسی با لفظ «یا» و در زبان عربی با الفاظی از
قبیل «أَوْ» ، «إِمّا» و امثال اینها توأم است.