میرداماد بدون آنكه به حرف متكلمین برگردد و بدون آنكه حرف فلاسفه را رد
كند آمد و یك نظریه ی بدیعی ابراز كرد. وی گفت: حرف فلاسفه به جای خودش
درست است، ولی اگر ما به دنبال حدوثی برای عالم می گردیم، به دنبال حدوثی
می رویم كه وجود عالم تأخر واقعی داشته باشد از عدم عالم، نه صرفاً تأخر ذهنی و
مرتبه ای و عقلی. این حدوثی كه شما [فلاسفه ] می گویید درست است اما فقط
اعتبار عقل است (كه بعداً در بحث اقسام «سبق» هم بیان خواهیم كرد) ؛ یعنی واقعاً
در مراتب عقل مرتبه ی نیستی ممكن بر مرتبه ی هستی اش تقدم دارد ولی این بیشتر
جنبه ی عقلی و ذهنی دارد و واقعی نیست. آنچه متكلمین می گویند اگر درست باشد
تأخر واقعی وجود عالم است بر عدم واقعی عالم. اما حدوث به آن معنا را كه شما
قبول ندارید؛ ما هم قبول نداریم. ولی نوع دیگر تأخر هستی از نیستی در عالم وجود
دارد كه واقعی است و نه فقط در مرتبه ی عقل بلكه در واقعیت وجود دارد؛ با آنچه كه
شما فلاسفه می گویید كه فقط رتبی و ذهنی و عقلی است فرق دارد و درعین حال
زمانی هم نیست بلكه دهری است؛ یعنی این تقدم و تأخر در مراتب طولی است نه
در مرتبه ی زمانی و عرضی، به بیانی كه در گذشته گفتیم.