حاجی در آخر بحث وجود ذهنی یك جمله ی دیگری آورده است. بعد از اینكه
می گوید: «بحمل ذات صورة مقولة» ، می گوید: «وحدتها مع عاقل مقولة» . اشاره می كند
به مسأله ی اتحاد عاقل و معقول. و اما اینكه به چه مناسبت در باب وجود ذهنی به
مسأله ی اتحاد عاقل و معقول اشاره می كند، وجهش را محشین گفته اند و ما هم ذكر
می كنیم.
حاجی با همین یك مصراع (یا نیم بیت) به بحث اتحاد عاقل و معقول اشاره كرده
و رد شده است در صورتی كه این بحث در كتابهای دیگر، خود یك بحثی است به
اندازه ی بحث وجود ذهنی دامنه دار و بلكه در بعضی از كتابها دامنه دارتر و مبسوطتر
از بحث وجود ذهنی است. البته اینكه می گوییم در بعضی كتابها این بحث دامنه دارتر
و مبسوطتر از بحث وجود ذهنی است، به عنوان «اتحاد عاقل و معقول» در اسفار و
از اسفار به بعد است كه چنین است، ولی تحت عنوان «علم و معلوم» (كه در آن،
بحث «اتحاد» نیامده است) در كتابهای دیگر هم مثل كتابهای فخر رازی (مانند
المباحث المشرقیّه) بحثهای دامنه داری مطرح شده است.
در اول بحث وجود ذهنی هم گفتیم كه مباحث مربوط به «علم و ادراك» و یا به
تعبیر دیگر مباحث مربوط به «معرفت و شناخت» در این كتب در چند مبحث
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 326
مختلف به طور پراكنده ذكر شده است. قسمتی از آن در باب «وجود ذهنی» آمده
است و قسمت دیگرش در باب مقولات آمده است (در باب مقولات، به مقوله ی كیف
كه می رسند به اعتبار اینكه علم را یك شاخه از شاخه های كیف نفسانی دانسته اند
در آنجا بحثی راجع به علم مطرح می كنند)
[1]؛ و در بعضی از كتابها (مثل همان كتاب
فخر رازی) یك باب جداگانه و مستقلی را به بحث «علم و معلوم» اختصاص
داده اند و مطالبی كه در باب وجود ذهنی و در باب مقولات از آنها بحث می شود در
آنجا مورد بحث واقع شده است، كه صدر المتألّهین هم در اسفار چنین كاری كرده
است؛ از مراحل دهگانه ای كه برای «امور عامّه» تشكیل داده است (كه اینها را هم از
این جهت «مراحل» می نامد كه تا این مرحله ها طی نشود مسائل الهیات حل شدنی
نیست و قبلا باید این منازل را طی كرد) یكی همین بحث «عقل و معقول» یا بحث
«علم و معلوم» است، كه آن را یك مرحله ی مستقل و نیز آخرین مرحله در ترتیب
فعلی اسفار
[2]قرار داده است.
حاجی در منظومه چنین كاری نكرده است، یعنی یك چنین مبحث مستقلی در
باره «عقل و معقول» یا «علم و معلوم» ندارد، ولی در آخر بحث وجود ذهنی همین
قدر اشاره می كند كه: «وحدتها مع عاقل مقوله» یعنی وحدت صورت معقوله با عاقل
گفته شده است. «مقولة» در اینجا به معنی «قول» و به معنی «معتقد» است. پس
«وحدتها مع عاقل مقوله» یعنی وحدت صورت معقوله با عاقل، معتقد و مقول بعضی
است.
[1] در كتاب المباحث المشرقیة نیز كه باب مستقلی تحت عنوان «فی العلم و احكامه» به مباحث مربوط به
علم اختصاص داده شده است، به مناسبت بحث كیف نفسانی این مباحث را مطرح كرده است [رجوع شود به
المباحث المشرقیه، جلد اول، صفحات 319- 379. ]
[2] [اینكه استاد شهید فرموده اند «در ترتیب فعلی اسفار» از این جهت است كه ایشان را عقیده بر این است كه
ترتیب فعلی اسفار همان ترتیبی نیست كه صدر المتألهین در آغاز تحریر و تألیف كتاب اسفار در نظر داشته اند و
این مطلب با مراجعه به خود كتاب اسفار و ارجاعاتی كه در مواضع مختلف این كتاب شده است روشن می شود. ]