بحث جلسه ی پیش این بود كه آیا انسان طبیعتاً و به حسب غریزه اجتماعی است یا نه، و مجموع
فرضیه ها و نظریه هایی كه در اینجا بود عرض كردیم. یك مسئله ی دیگر كه در واقع یك مسئله ی
فلسفی است و در لابلای مطالب كتاب مورد بحث مطرح شده است و در واقع مربوط به
انسان شناسی است این است كه مابه الامتیاز اصلی انسان از حیوان چیست؟ در اینكه انسان یك
نوع جداگانه ای است از انواع دیگر- به هر معنا كه ما «نوع» را در باب حیوانات معنی بكنیم-
كسی بحثی ندارد. و در اینكه این نوع، نوع تكامل یافته تر و كاملتر از حیوانات دیگر است، باز كسی
(نه الهی و نه مادی) بحثی ندارد. این دو جهت قابل بحث نیست.
مسئله ای كه مطرح است این است كه مابه الامتیاز اصلی این نوع از انواع دیگر چیست؟ اینجا ما
باید یك اصطلاح منطقی را بیان كنیم. منطقیین می گویند كه انواع مختلف ممكن است در یك
جنس با یكدیگر اشتراك داشته باشند و در امور زیادی باید با یكدیگر اختلاف داشته باشند تا
انواع مختلف باشند. در میان این مابه الاختلاف ها یك چیز است كه آن مابه الاختلاف ذاتی است
یعنی مابه الاختلاف اصلی آن است؛ یعنی آن كه سبب نوعیت این نوع شده است و این را از انواع
دیگر جدا كرده است فقط یك چیز از اینها می تواند باشد نه چند چیز. آن یك چیز را اصطلاحاً
«فصل ممیّز» می گویند. یعنی چند نوع كه در یك جنس با یكدیگر اشتراك دارند، هر نوعی یك
فصل ممیّز دارد كه آن را از انواع دیگر جدا می كند. ممكن است این نوع با انواع دیگر در بسیاری
از مسائل دیگر هم اختلاف داشته باشد ولی چون آنها مابه الاختلاف ذاتی نیست بلكه عَرَضی و از
لوازم است، به آنها فصل نمی گویند، عرض خاص یا عرض عام می گویند، كه در این كتاب هم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 552
تعبیری كه كرده است موافق است با حرفی كه منطقیین می گویند.