حال دو سه تا حرف باقی می ماند و آن این است: یك وقت شما می گویید كه در دولت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 628
سوسیالیستی مثل دولت سوسیالیستی شوروی، حزب كمونیست به عنوان یك حزب حق فشار و
تحمیل بر طبقات دیگر دارد. ممكن است از شما بپرسند چرا؟ این چه امتیازی است كه حزب
كمونیست برای خودش چنین حقی قائل شده است؟ و یك وقت می گویید نه، این طبقه بر آن طبقه
حق فشار دارد. از شما می پرسیم كه آیا جامعه ی سوسیالیستی شوروی هنوز جامعه ی طبقاتی است؟
شاید خود ماركس هم كه [دیكتاتوری پرولتاریا را] گفته است، تا این مقدار نظرش بوده كه در
حالی كه طبقه ی پرولتر می خواهد حكومت را در دست بگیرد كه هنوز جامعه منقسم به دو طبقه است
(طبقه ای كه از محصول كار این طبقه زندگی كرده اند و هنوز هم زندگی می كنند و طبقه ای كه آن
طبقه ی كارگر است) طبقه ی كارگر حق دارد كه با اعمال خشونت و زور بر آن طبقه حكومت كند تا
وقتی كه آنها را مجبور كند بر اینكه از این رژیم خودش پیروی و تبعیت كند یعنی دیگر دست از آن
وضع مفت خواری خودش بردارد، كه این می شود یك مرحله ی متوسط، همین مقدار و نه بیش از
این.
و اما اگر ما قائل بشویم كه بعد از شصت سال كه لااقل دو نسل تا حالا عوض شده و از بین
رفته است هنوز هم هركس در شوروی غیركمونیست است وابسته به آن طبقات است و از هر حقی
محروم است و این طبقه حق اعمال خشونت و اعمال زور و فشار بر آن طبقه را دارد، دلیلی برایش
نیست، چرا؟ این یك امتیاز بی وجهی است كه این طبقه برای خودش قائل است. این یك مطلب.
مطلب دیگر این است: یك مطلب در یك حدودی می تواند كلی اش قابل قبول باشد- مقصودم
در خصوص مورد كمونیستی نیست- و آن این است كه یك ایدئولوژی كه فعالیت می كند برای
اینكه روی كار بیاید، به حكم آنكه به خود ایمان دارد و خودش را مایه ی سعادت بشر می داند آیا
می تواند به خودش حق بدهد و بگوید من دیگران را به حكم اجبار، ولو با تحت فشار قرار دادن،
به مزایای این ایدئولوژی می رسانم؟ آیا چنین حقی هست یا نه؟ ما این حق را به طور كلی نفی
نمی كنیم. برای انبیا كه در واقع حق خدا را اعمال می كنند، به طریق اولی چنین حقی قائل هستیم.
حتی برای مصلحین جامعه هم در مسائلی كه سلیقه ای نیست و یك مسائل مسلّم است، باز این
حق را قائل هستیم و لهذا بهداشت اجباری را تجویز می كنیم؛ یعنی ممكن است مردمی از باب
اینكه سطح فكرشان خیلی پایین و منحط است در مقابل بهداشت مقاومت كنند، كما اینكه در دنیا
خیلی سابقه دارد. در ابتدا كه آبله كوبی در انگلستان كشف شد- و گویا واكسنش را از گاو گرفته
بودند- مردم علیه آن انقلاب كردند كه ما نمی كوبیم. خوب، مردم نمی فهمیدند، ولی بالاخره به هر
شكل بود بر آنها تحمیل شد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 629