مسئله ی دیگری كه در اینجا هست مسئله ی ارزش است. این آقایان روی مبنای خودشان چنین گفته اند
كه نموّ سرمایه داری معلول كار اضافی كارگر است، حالا از چه راه؟ آمدند مسئله ی ارزش را مطرح
كردند كه اصلاً ارزش چیست؟ در باب ارزش می گویند كه ما دو نوع ارزش داریم: یكی ارزش
استعمال و دیگر ارزش مبادله. ارزش استعمال یعنی اینكه اشیاء این ارج را برای انسان داشته باشند
كه انسان در عمل و در زندگی از آنها سود ببرد. ارزش مبادله یعنی اینكه برای یك شی ء به یك
میزان معینی بها در جامعه تعیین می شود یعنی اگر شیئی به نحوی باشد كه در جامعه قابل معاوضه
باشد به طوری كه این را داد و در مقابل آن چیزی گرفت ناچار یك میزان معینی بها دارد (ملاك
آن میزان معین را عرض می كنیم) . مثلاً یك من گندم می دهد و دو من جو می گیرد. اینجا می گوییم
كه ارزش مبادله ای یك من گندم برابر است با دو من جو. یا یك مثقال طلای مسكوك می دهد ده
من گندم می گیرد؛ می گوییم كه ارزش یك مثقال طلای مسكوك برابر است با ده من گندم. این را
ارزش مبادله می گوییم.
این مسئله مطرح است كه منشأ ارزش مبادله چیست. اینكه ارزش مبادله ای گندم دو برابر
ارزش مبادله ای جو است روی چه ملاكی است؟ چرا ارزش جو و ارزش گندم با یكدیگر برابر
نیست؟ و همچنین اشیاء دیگر. مثلاً یك متر پارچه ی پشمی برابر است با دو متر پارچه ی نخی، یا برابر
است با ده من گندم. ملاك این چیست و این از كجا پیدا شده؟