بحث درباره ی سوسیالیسم بود. دیدیم كه در تعریف سوسیالیسم چندان وحدت نظری وجود ندارد
ولی ما می توانیم یك چیزهایی را به عنوان ملاك كلی برای سوسیالیسم در نظر بگیریم. یكی از آن
ملاكها كه روح سوسیالیسم است اینكه زندگی انسانها از حالت فردی خارج بشود و حالت و
خصلت جمعی پیدا كند، در واقع «من» ها به صورت «ما» دربیایند، منتها بحث در این است كه
چگونه می شود كه واقعاً من ها به صورت ما دربیایند؟ این آقایان فكر می كنند همین كه مالكیت
اختصاصی و انفرادی از بین برود، كافی است برای اینكه من ها تبدیل به ما بشود، و از ابتدا هم
انسان «ما» زندگی می كرده است و مالكیتْ او را به صورت من ها درآورده است كه باید آن زندگی
اول را كه زندگی اشتراكی است به منزله ی یك تز فرض كنیم و تمام این دوره های مالكیت انفرادی و
اختصاصی را آنتی تز، و بازگشت به مالكیت اشتراكی و به «ما» در سطح بالاتر را سنتز بگیریم.
بنابراین اینها سوسیالیسم یعنی زندگی جمعی انسانها را كه یك مشخِّص اساسی اش همین است كه
زندگی از حالت من ها به صورت یك «ما» دربیاید مولود و نتیجه ی از بین رفتن مالكیت ابزار تولید
می دانند. در اینجا نظریات دیگری هم بود كه در جلسه ی پیش عرض كردیم، دیگر تكرار نمی كنیم.
پس یك معرّف سوسیالیسم این جهت است.
ملاك دیگر- كه لازمه ی این است- اینكه سوسیالیسم یعنی آن نوع زندگی كه در آن استثمار
انسان وجود ندارد. این هم یكی از مشخِّصات سوسیالیسم است. نمی شود در یك زندگی استثمار
وجود داشته باشد و در عین حال بگوییم زندگیِ سوسیالیستی است.
مشخِّص دیگر- كه این را هم باز می توان جزء تعریف سوسیالیسم قرار داد- این است كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 737
بگوییم سوسیالیسم یعنی نظامی و رژیمی كه در آن، تولید به منظور سودجویی نیست، به منظور
كمك و خدمت به جمع و برای استفاده ی جمع است.