مسئله ی دیگر این است: آیا جامعه ی بشریت (به عنوان یك كل داریم می گوییم؛ یعنی هر جامعه ای به
عنوان یك كل، به فرد كار نداریم) ، طبیعت و فطرت بشریت به سوی وحدت انسانیت می رود و این
كثرت كه وجود دارد یك امر غیرطبیعی و لااقل موقت است و به سوی وحدت می رود؟ یا نه، این
كثرتها جبری است كه باید محفوظ بماند؟ مسئله ی وحدت جامعه ی انسانی؛ این خلاصه ی قضیه است.
این از دو نظر باید بحث بشود. یكی از نظر علمی و دیگر از نظر اسلامی.
از نظر علمی، بعد از بیان آن نظریه كه انسان بالطبع اجتماعی است یا بالطبع اجتماعی نیست،
ممكن است كسی بگوید انسان بالطبع اجتماعی است ولی در همین حد كه در یك جامعه ای زندگی
كند نه به معنای اینكه به سوی این است كه جامعه ی انسانی به صورت یك وحدت و به صورت یك
كل دربیاید، جامعه ی جهانی واحد به وجود بیاید.
نظریه ی دیگر این است كه اصلاً انسانیت بالفطره به سوی وحدت حركت می كند یعنی آنچه كه
برایش فطری است وحدت است و كثرتها در اثر مراحل اولیه ی زندگی بشر است كه در اثر عدم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 808
امكان وحدت هنوز كثرت هست.
در اینجا ایشان (علامه طباطبایی) نظرشان همین است، می گویند چه از نظر طبیعی و چه از نظر
قرآنی هر دو، جامعه ی انسان باید به سوی وحدت كلی برود و می رود و نهایتِ امرِ جامعه ی انسان یك
جامعه ی وُحدانی انسانی است. این كثرتهایی كه الآن وجود دارد در نهایت امر همه از بین خواهد
رفت كه آیات
هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ اَلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُشْرِكُونَ [1]و آیات دیگر از این قبیل هم ناظر به همین است كه نهایت امر، وحدت و یگانگی جامعه ی انسانی
است.
بعد ایشان می گویند اصلاً طبیعت اینچنین است. همین طور كه ماده در مراحل اولی خودش به
سوی تكامل كه حركت می كند به صورت عنصر درمی آید، بعد عناصر با یكدیگر تركیب می شوند
به صورت یك مركب جمادی درمی آیند، بعد مركبهای جمادی به صورت مركب نباتی كاملتر در
می آیند، بعد به صورت حیوان، به صورت انسان، به صورت جامعه ی انسان و این سیر به سوی
وحدت است، جامعه های انسانی هم در نهایت امر به یك وحدت می انجامد. و ایشان از آیات
زیادی از قرآن استدلال می كنند كه نظر قرآن هم همین است. بعد آیاتی از قرآن در این زمینه را كه
ایشان استفاده كرده اند مطرح می كنیم.