بنابراین یكی از راههایی كه ما می توانیم طبیعت جامعه و تاریخ را از نظر اسلام بشناسیم این است
كه ببینیم دعوتهای اسلام چگونه است، یعنی آن تكیه ها در دعوت اسلام، آن اهرم یا اهرمهایی كه
بر آن فشار وارد می آورد تا به وسیله ی آن جامعه را به حركت دربیاورد چه اهرم یا اهرمهایی است؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 861
ما امروز آیات را می خوانیم و مقداری هم توضیح می دهیم و مخصوصاً تقاضا می كنیم كه
آقایان بیشتر روی این آیات تأمل كنند، به تفاسیر مراجعه كنند و اگر چیزی هم به نظرشان می رسد
بگویند. ما می توانیم اول برویم سراغ آیاتی كه از آن آیات احیاناً استنباط می شود كه قرآن روی
مادیات تكیه كرده است و آن اهرم را اهرم مادی تشخیص می دهد. یك دسته آیات هست كه برای
این استدلال خوب است. دسته ی دیگر آیاتی است كه روی معنویات تكیه كرده است. ما حالا هر دو
دسته را می خوانیم و ابتدا از آیات معنویات شروع می كنیم.
مثلاً در آیه ی 31 از آل عمران تعبیر این است:
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اَللّهُ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اَللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. مردم را دعوت می كند كه مرا پیروی كنید. تكیه اش روی چیست [كه می گوید] دنبال من بیایید، اگر
خدا را دوست می دارید از من پیروی كنید. روی حبّ خدا تكیه كرده. یك وقت كسی می گوید تو
اگر می خواهی شكمت سیر بشود دنبال من بیا، من را پیروی كن. اگر می خواهی به پست عالی
برسی دنبال من بیا. اینجا می گوید اگر خدا را دوست دارید من را پیروی كنید تا خدا هم شما را
دوست بدارد. آنوقت خدا شما را دوست می دارد
وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ. آیه ی دیگر:
اُدْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ [1]. مردم را به سوی پروردگارت بخوان. اولاً كه می فرماید: «به سوی پروردگارت» ، جهت حركت را
نشان می دهد: به سوی خدا. با چه ابزار و وسیله ای؟ سه چیز ذكر می كند: یكی حكمت، یكی
موعظه ی حسنه و دیگر جدال به احسن. حكمت یعنی حقایق گویی، استدلال منطقی آوردن. با دلیل
منطقی مردم را به سوی خدا دعوت كن. این یك ابزار كارش است. دوم موعظه ی نیكو، اندرز دادن.
معلوم است كه مواردش فرق می كند. در مورد افرادی كه سطح تفكر و تعقلشان بالاست حكمت، و
در مورد مردمی كه تحت تأثیر احساسات خودشان هستند موعظه و اندرز، و مخالفینی كه می آیند
مجادله می كنند تو هم با آنها به نحو احسن مجادله كن، مغالطه كاری می كنند مغالطه هایشان را به
نحو جدال به سبك خودشان به طوری كه آنها را محكوم كنی [پاسخ بده. ] با آنها جدال كن.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 862
معلوم است كه این آیه برای حكمت یعنی فكر و اندیشه نیرو قائل است. اگر ریشه ی تمام نیروها
و اُسِّ اساس، منافع می بود تكیه روی اهرم عقل و استدلال و اغناء فكری دیگر معنی نداشت.
همین طور تكیه روی موعظه و اندرز. در مكتب انبیاء موعظه خودش نیرومند است، نیرو دارد، یك
عامل است، چرا؟ علتش این است كه این جهان بینی برای انسان فطرت نهانی قائل است كه این
فطرت نهانی به گونه ای است كه اگر مبدأ و معاد را به یادش بیاورند تكان می خورد؛ یعنی تذكر به
مبدأ و معاد، خودش یك عامل و اهرم حركت است؛ كما اینكه حكمت و برهان هم خودش یك
عامل حركت است. اینجاست كه به پیغمبر دستور می دهد كه از این دو وسیله استفاده كن. اینها
عامل حركت هستند. جدال عامل ضد حركتِ مخالف است، چون مجادله است. وقتی كه دیگری
می خواهد از طریق مجادله مانع حركت تو باشد، تو هم از همان ابزاری كه او می خواهد به وسیله ی
آن جلو كار تو را بگیرد برای خنثی كردن ابزار او استفاده كن.
آیه ی دیگر:
قُلْ یا أَهْلَ اَلْكِتابِ تَعالَوْا إِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً
وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ [2]. بیایید به سوی یك سخن كه میان ما و شما متساوی است یعنی یك فكر و اندیشه ای كه با ما و
شما نسبت متساوی دارد.
عقیده ها و اعتقادها دوگونه است: برخی اعتقادهاست كه به نفع یك گروه است و به ضرر
گروهی دیگر، یعنی نسبت این عقیده با همه متساوی نیست. ولی یك عقیده هست كه همه را در
خودش به نحو متساوی جا می دهد یعنی نسبت متساوی با همه دارد. اینكه جز خدا و اللّه چیزی را
پرستش نكنیم، هیچ كس جز اللّه چیزی را پرستش نكند، معلوم است كه اعتقادی است كه نسبتش
با همه ی افراد متساوی است.
وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاًو هیچ چیزی را شریك او قرار ندهیم. اللّه را كه عبادت می كنیم، دیگر در
كنارش چیز دیگر قرار ندهیم.
وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ بعضی از ما بعض دیگر را ربّ خودش در مقابل خدا
قرار ندهد؛ یعنی ربّ، ارباب (به اصطلاح) و مطاع منحصراً خدا باشد. همه ی ما عبد یك ربّ باشیم و
ربّ همه ی ما یكی باشد. همه مطیع یك قدرت باشیم و یك قدرت مطاع همه ی ما باشد. می شود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 863
مساوات. در اینجا، هم تكیه شده روی یك فكر:
أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ (جز خدا چیزی را پرستش نكنیم) و
هم تكیه شده روی یك امری كه به یك معنا مادی است و به یك معنا معنوی. مادی است، برای
اینكه به زندگی انسانها مربوط می شود. وقتی كه همه برابر باشند قهراً امتیاز مادی هم در كار
نخواهد بود؛ عده ای نمی توانند از جنبه های مادی برای خودشان یك امتیاز خاص قائل باشند كه
چون ما، ما هستیم چنین بهره ای باید داشته باشیم. و از آن نظر كه این امر تنها جنبه ی امتیازات مادی
را ندارد بلكه امتیازات عاطفی، امتیازهای اجتماعی و شرافتهای ادعایی را هم قهراً لغو می كند و
اینها امور مادی نیست، می شود گفت معنوی است.
به هرحال در این آیه، هم به امور مادی در مجموعِ خودش تكیه شده است و هم به امور
معنوی.