مثلا بسا هست خود آن ملت انواع آشامیدنی های خوب دارد كه غرب ندارد و باید
از آنجا بگیرد، ولی آشامیدنی هایی نظیر پپسی كولا و كوكاكولا را- كه خودشان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 216
می گویند برای بدن مضر است و از هر پزشكی اگر بپرسید تجویز نمی كند و
مخصوصا اعتیاد به اینها را مضر می داند- بر آشامیدنی های خود ترجیح می دهد. هر
نوع شربتی از شربتهای ایرانی (شربت ریواس، سكنجبین، به لیمو) به دلیل این كه
ایرانی است خوب نیست ولی هر شربتی كه از آنجا بیاید حتما خوب است! هر نوع
اغذیه ای- كه گاهی آنها در آرزوی اغذیه ی ایرانی هستند- چون ایرانی است بد است،
چون از آنجا آمده خوب است.
گاهی در روزنامه ها می خوانیم كه در بسیاری از مهمانخانه های خیلی مدرن كه
متجددهای درجه ی اول- كه پول زیاد در جیب دارند و وقتی سر یك میز می نشینند و
بلند می شوند كمتر از پانصد تومان برای یك غذا نمی دهند- به آنجا می روند
غذاهای فرنگی عرضه می شود. ولی وقتی كه دقت می كنید كه این غذا را از چه
درست كرده اند؟ می بینید از خرچنگ، از قورباغه، ولی غذای فرنگی است.
در روزنامه خواندم كه زنی با شوهرش به یكی از مهمانخانه های خیابان جردن
رفته بود. از همان غذاهای فرنگی چنین و چنان و با اسمهای خاص فرنگی آوردند و
خورد. بعد پرسید كه این را از چه درست می كنند؟ تا گفتند از خرچنگ یا قورباغه،
فورا بالا آورد.
این معنیِ خودباختگیِ ملی است؛ یعنی ملتی خودش خودش را هیچ می داند،
تاریخ خودش را هیچ می داند، عالِم خودش را هیچ می داند، فرهنگ گذشته خودش
را هیچ می داند، تمدن گذشته خودش را هیچ می داند، نظامات اجتماعی خودش را
هیچ می داند. هر قانونی كه خودش داشته است چون از خودش بوده می گوید این بد
است، هر قانونی كه از كشور بیگانه بیاید چون از ناحیه ی آنها آمده می گوید این خوب
است.
اگر ملتی خودباخته شد، خودش و روحش را در مقابل ملت دیگر باخت یعنی
اگر استعمار روحی و فكری و فرهنگی شد، دیگر به دنبال آن با كمال افتخار استعمار
سیاسی و استعمار اقتصادی را می پذیرد، یعنی سرمایه های مادی خودش را
دودستی به او تقدیم می كند و برای خودش هم افتخار می شمارد. نوكری بیگانه را با
كمال افتخار می پذیرد، چرا؟ چون استعمار فكری و فرهنگی شده.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 217