درد معنویت بشر را سلب مالكیت به تنهایی كفایت نمی كند. عدالت اجتماعی لازم
است نه سلب مالكیت، زیرا اگر در جامعه ای عدالت اجتماعی برقرار نباشد پایه ی
معنویت هم متزلزل خواهد بود. منطق اسلام این است كه معنویت را با عدالت توأم با
یكدیگر می باید در جامعه برقرار كرد. در جامعه ای كه عدالت وجود نداشته باشد،
هزاران هزار بیمار روانی به وجود می آیند. محرومیتها ایجاد عقده های روانی می كند
و عقده های روانی تولید انفجار؛ یعنی اگر جامعه به تعبیر علی علیه السلام به دو گروه
گرسنه ی گرسنه و سیرِ سیر تقسیم شود، وضع به همین منوال باقی نمی ماند، بلكه
صدها تالی فاسد به همراه خواهد آورد. یك گروه گرفتار بیماریهایی نظیر تفرعن،
خودبزرگ بینی و. . . می شوند و گروه دیگر دچار ناراحتیهای ناشی از محرومیت.
سخن درست بگویم نمی توانم دید
كه مِی خورند حریفان و من نظاره كنم
ما در جامعه آینده خودمان باید همان طور كه مسئله عدالت را با شدت مطرح
می كنیم، به همان شدت نیز مسئله معنویت را طرح كنیم.
متأسفانه در جامعه های بشری معمولا نوعی نوسان وجود دارد، به این معنی كه
ابناء بشر اغلب بین دو حالت افراط و تفریط نوسان می كنند و كمتر طریق اعتدال را
در پیش می گیرند. در جامعه ی خودمان اگر به گفته ها و نوشته های پنجاه سال پیش
نگاه كنیم می بینیم درباره معنویت زیاد سخن گفته اند، اما درباره عدالت یا سخن
نگفته اند و یا بسیار كم گفته اند. حالا كه تحول پیدا شده، درباره عدالت سخن گفته
می شود ولی گویا مد شده كه درباره معنویت زیاد سخن گفته نشود؛ مثل این كه اگر
درباره معنویت سخن گفته شود ضد انقلاب است. نه، یك انقلاب اسلامی چنین
نیست. اگر معنویت را فراموش كنیم، انقلاب خودمان را از یك عامل پیش برنده
محروم كرده ایم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 258