مأمون خودش شخصا یك مرد دانشمند است. در میان طبقه ی خودش یعنی طبقه ی
خلفا و سلاطین (البته اگر خلفا می گویم حضرت امیر را وارد نكنید) شاید در دنیا
بی نظیر باشد. فقط یكی از امپراطورهای روم به نام اپكتیتوس است كه می گویند در
عین این كه یك امپراطور و پادشاه بود مرد دانشمند و فیلسوفی بود. البته اشخاص
تحصیل كرده در میان این طبقه بوده اند ولی مرد عالم و دانشمند در حد مأمون اگر در
تاریخ بشر وجود داشته باشد شاید یكی دو نفر باشند. اصلا مغز او مغز علمی و
فكری بود. خودش با علمای مختلف مباحثه می كرد و حسابی اینها را درهم
می كوبید. اگر كتاب قاضی زنگزوری- كه یك قاضی اهل تركیه است- راجع به
امامت به نام
تشریح و محاكمه در تاریخ آل محمد را كه سالها پیش منتشر شد و به
فارسی ترجمه و چاپ شده است مطالعه كنید (قسمتهایی كه مباحثات مأمون است و
از كتاب
عِقد الفرید ابن عبد ربّه نقل كرده) می بینید این مرد در دفاع از امامت و در
اثبات امامت علی بن ابیطالب و در ردّ نظریه اهل تسنن چقدر استاد بوده! اینها را
شیعه نقل نكرده، خود اهل تسنن نقل كرده اند. آنچنان علمای اهل تسنن را محكوم و
مجاب می كرد كه نمی توانستند دم بزنند. چون خودش مرد عالمی بود خوشش
می آمد كه در مجلس مناظره و مباحثه ی علمای ادیان و مذاهب شركت كند و می كرد،
و می دانیم در وقتی كه حضرت رضا سلام اللّه علیه ولیعهد مأمون بودند از حضرت
هم خواهش می كرد، حضرت می آمدند و دوست داشت كه حضرت با علمای
مذاهب و ادیان مباحثه كنند، كه آن مباحثات هست. حضرت با دهریون و مادیون
مباحثه كرده اند، با صابئیها مباحثه كرده اند، با زردشتیها مباحثه كرده اند، با مسیحیها،
با یهودیها، با همه فرقه ها مباحثه كرده اند. آنها را دعوت می كرد، از بین الطلوعین،
هنوز هوا تاریك بود، همه علمای مذاهب می رفتند در مجمعی كه داشت. نماز صبح
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 271
را كه می خواندند و مثلا صبحانه ای می خوردند مسئله مباحثه مطرح می شد، یك
مباحثه منظم، خودش هم مجلس را اداره می كرد: آقای مادی و ماتریالیست تو هر
حرفی كه داری آزادانه بگو، هرچه می خواهد دل تنگت بگو. خدا را قبول نداشتند،
به پیغمبر ایراد می گرفتند، به قرآن ایراد می گرفتند، هرچه دلشان می خواست
می گفتند و مباحثه می كردند.