حال مطلب را از اساس و ریشه بحث می كنیم، چون این [آیه ] از آیات مثبت
شفاعت است، از آیاتی است كه شفاعت را تأیید و اثبات كرده است. ابتدا ترجمه ی
آیه را عرض می كنیم بعد وارد اصل مطلب می شویم. آیه این جور می فرماید كه
«
وَ لایَمْلِكُ الَّذینَ یَدْعونَ مِنْ دونِهِ الشَّفاعَةَ» آن غیرخداها كه اینها آنها را می خوانند
اختیار شفاعت را ندارند. «
وَ لا یَمْلِكُ» یعنی مالك شفاعت نیستند چون اختیاردار
شفاعت نیستند «
اِلّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمونَ» مگر [یك گروه ] . (بدیهی است این
«مگر» استثناست، حال یا استثنای متصل یا منقطع) . یك دسته ای مالك شفاعت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 608
هستند یعنی دسته ای كه به حق گواه باشند و معترف، كه گفته اند- و همین طور هم
هست- مقصود از «حق» توحید است، و این خودش تعبیر عجیبی است كه قرآن از
توحید به كلمه ی حق مطلق تعبیر می كند: مگر آنها كه خود معترف به حق هستند، یعنی
جز موجودی كه خود او موحد باشد. پس قهراً كار بت و امثال آن نیست، یعنی خود
شفاعت از شئون توحید است: آنهایی كه خودشان موحد هستند، و بلكه شاید كلمه ی
«
شَهِدَ بِالْحَقّ» یعنی شهود می كنند حق را، شهود می كنند توحید را. «
وَ هُمْ یَعْلَمون» . این
[عبارت ] را دو جور تفسیر كرده اند، یكی اینكه «شَهِدَ» را شهادت زبانی بگیریم:
آنهایی كه به زبانشان به حق یعنی به توحید اعتراف می كنند «
وَ هُمْ یَعْلَمون» اما فقط
اعتراف زبانی نیست، از روی دانایی و آگاهی به توحید اعتراف می كنند. ولی تفسیر
دیگر- كه شاید بهتر باشد- این است: در خود كلمه ی «شَهِدَ» مفهوم «یَعْلَمون» آمده،
چون «شَهِدَ» فقط لفظ نیست: آنهایی كه شهادت می دهند به حق، یعنی حق را و
توحید را شهوداً درك می كنند، و آگاه به كار خودشان هستند: «
وَ هُمْ یَعْلَمون» یعنی
می دانند كه درباره ی چه كسی شفاعت كنند و درباره ی چه كسی شفاعت نكنند، نه
«آگاهند به اعتراف خودشان و از روی آگاهی اعتراف می كنند» ، بلكه آگاهند كه در
شفاعتْ چه كسی را شفاعت می كنند و برای چه شفاعت می كنند؛ یعنی این جور
نیست كه شفاعتشان یك كار گُتره باشد؛ افرادی را تشخیص می دهند كه اینها
استحقاق شفاعت دارند؛ از روی كمال آگاهی و بصیرت شهادت می دهند.