یكی از ابتلائات روحانیت این است كه حساب نكرده همیشه به
جمله هایی حدیثی استدلال می كنند، مثلاً این جمله:
لایلسع المؤمن من
جحر مرتین. این جمله بسیار حكیمانه است، تجربه آموزی را توصیه
می كند، اما حضرات برعكس گاهی به غلط راهی را می روند و با
تاكتیك غلطی عمل می كنند و شكست می خورند و بعد در خانه خود
می نشینند و دست روی دست می گذارند، در جواب هر پیشنهادی
می گویند:
لایلسع المؤمن من جحر مرتین. حساب نمی كنند كه آیا این
«جحر» همان «جحر» است یا غیر آن است.
به هر حال خطایی را دلیل بر خطای دیگر می گیرند.
از عجیب ترین اشتباهات چیزهایی است كه در این ایام (آبان
44) در میان است كه یك مرجع تقلید به عنوان بارزترین اقدامات
خود می خواهد ضریحی را از ایران به عراق با سر و صدا و جار و
جنجال زیاد حمل كند.
از نیمه دوم قرن دوازدهم ظاهراً این مَثَل به عنوان الگویی از هُوْ
جلد چهارم . ج4، ص: 552
برای كوبیدن معروف شد: «ضریح حضرت عباس» ، اما در آن وقت
وسیله ای بود برای اینكه اجتهاد و روشنفكری بر جمود غالب گردد و
آن را شكست دهد. آقا باقر وحید بهبهانی و اتباعش با این جمله،
گروه جامدها را خرد وخمیر كردند، اما بالاخره این جمله بعد از دو
قرن در نیمه دوم قرن چهاردهم انتقام خویش را از بیداری و روشنی
گرفت و كار خود را كرد
[1].
[1] . رجوع شود به كتاب آقای دوانی در شرح حال وحید بهبهانی.