در
کتابخانه
بازدید : 1567351تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این اشكال دو جواب دارد. جواب اول كه مرحوم آخوند آن را ذكر نكرده ولی جواب درستی است، این است: مقصود ما از معاوق یك معنای اعم است. اگر در معاوق خارجی غلظت و رقّت هوا یا آب را ذكر می كنیم، اینها به عنوان مثال است. [در مثال شما] وقتی قوه ثقل بیشتر باشد قهرا آهن را [بیشتر] به طرف زمین می كشد ولی در عین حال جاذبه مغناطیس هم نقش معاوق را دارد. پس علت اینكه آهنی كه تحت تأثیر مغناطیس است دیرتر از آهنی كه چنین نیست به زمین می رسد، معاوقت است [1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 609

[1] - . سؤال: چرا معاوق اعم است؟ بحث ما در معاوق داخلی است، معاوق خارجی كه مسلّم است.
استاد: ما در این باب، اول كه مطلب را عنوان كردیم بحث درباره معاوق داخلی بود؛ یعنی بحث ما در مبدأ میل مستدیر یا مستقیم است. در برهانی كه اینجا اقامه كردیم می خواهیم وجود معاوق داخلی را اثبات كنیم. این درست است. و گفتیم كه نظیر این برهان را در باب امتناع خلأ می آورند. آنجا نیز فرض این است كه حركت، طبیعی است و معاوق داخلی. آنوقت در مجموع اینها خواجه این طور استدلال كرد كه محال است حركتی بدون احدی المعاوقتین صورت بگیرد.
البته برهانهایی كه در این دو باب اقامه می شود شبیه یكدیگرند، نه عین یكدیگر، چطور؟ در اینجا این طور می گفتیم: سه جسم فرض می كنیم كه یكی عدیم المعاوق الداخلی است و یكی ذی المعاوق الداخلی القوی و یكی ذی المعاوق الداخلی الضعیف. بعد مطلب را به آن طرزی كه بیان كردیم ذكر می كردیم. ولی در باب خلأ مطلب را به شكل دیگری عنوان می كنند. در آنجا می گویند: اگر خلأ ممكن باشد اینجا می گفتند اگر جسمِ فاقد مبدأ میل، ممكن باشد ما سه جسم فرض می كنیم: یكی جسمی كه با قوه طبیعی در خلأ حركت كند، دوم جسمی كه با قوه طبیعی در ملأ حركت كند. قهرا از این دو آن كه در خلأ حركت می كند، با سرعت بیشتر و در زمان كمتری حركت می كند. فرض می كنیم كه جسم اول در عُشر زمان جسم دوم این مسافت معین را طی كند (مثلا آن كه در خلأ حركت می كند، این مسافت معین را در یك ثانیه طی می كند و آن كه در ملأ حركت می كند در ده ثانیه) . بعد می گویند: جسم سومی فرض می كنیم كه این هم در ملأ حركت می كند ولی ملئی كه معاوقتش از معاوقت ملأ اول به همان نسبت زمان عدیم المعاوق الخارجی به زمان ذی المعاوق الخارجی القوی، كمتر باشد. اگر این طور باشد لازم می آید جسم سوم این مسافت را در همان زمانی طی كند كه جسم اول طی كرده.
پس طرز مثال فرق كرد و نظیر همان اشكالی كه در آنجا گفتند، در اینجا هم می آید و نظیر همان جواب هم در اینجا می آید. به همین جهت، بعد كه به حرف خواجه می رسیم دیگر بحث مخلوط می شود؛ یعنی هر دوی اینها با یك چوب رانده می شوند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است