یكی از مسائلی كه غزالی در رد و نقض اقوال فلاسفه طرح كرده همین مسأله است
[1].
این مسأله مهمترین مسأله ای است كه طرح كرده و بیش از هر مسأله دیگری روی
آن پافشاری می كند و جزء مسائلی است كه حتی فلاسفه را روی آن تكفیر كرده
است. او همین برهان را از فلاسفه نقل می كند و می گوید: شما در اینجا مغالطه
كرده اید؛ شما بحث را آورده اید در اینكه آیا زمان حادث زمانی است یا نه، بعد هم
حادث زمانی را تعریف كرده اید و گفته اید زمان نمی تواند حادث زمانی باشد چون
از عدمش وجودش لازم می آید. می گوید: ولی ما مسأله را به این شكل طرح
نمی كنیم، ما نمی گوییم «آیا زمان حادث زمانی است یا نه؟ » بلكه می گوییم: آیا
زمان متناهی است یا متناهی نیست؟ آیا زمان ابتدا و انتها دارد یا ندارد؟ (حال چه
حدوث زمانی درباره آن صدق كند چه صدق نكند) . غزالی می گوید: ما می گوییم
زمان ابتدا دارد، و برهان شما دیگر در این جاری نیست؛ چون ما نمی گوییم «زمان
حادث زمانی است» تا آن اشكالات لازم بیاید.
خلاصه غزالی می گوید حرف ما این است: «زمان از نظر استدلالْ طرف موجود
دارد» . لذا مرحوم آخوند در اینجا بحث را به همان صورتی مطرح كرده كه غزالی
اشكال كرده؛ آخوند فرموده: فی أنّ الزمان یمتنع أن یكون له طرف موجود.
غزالی بعد از ذكر این مطلب، نقضی هم به فلاسفه وارد كرده و گفته: آنچه ما در
باب زمان می گوییم، نظیر چیزی است كه شما در باب مكان می گویید. چه فرق است
میان زمان و مكان؟ ! شما در باب ابعاد عالم قائل به لاتناهی ابعاد نیستید و می گویید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 219
ابعاد عالم متناهی است و محدّد الجهاتی در كار است
[2]. وقتی هم از شما بپرسیم
ماوراء عالم چیست؟ آیا خلأ است یا ملأ؟ در جواب می گویید آنجا نه خلأ معنی
دارد نه ملأ؛ چون خلأ و ملأ هردو به فرض وجود جسم است، و اگر جسمی نباشد نه
خلأ وجود دارد نه ملأ.
او از فلاسفه می پرسد: آیا معنی «تناهی عالم از نظر مكان» این است كه تا
نهایت عالم، وجود مكانی عالم است و در ماورای آن، عدم عالم است در مكان؟ آیا
لازمه متناهی بودن مكان این است كه تا آنجا كه وجود مكان امتداد دارد وجود
مكان است و از آنجا كه وجود مكان نیست عدم مكان است در مكان؟ اگر این طور
باشد پس از عدم مكان هم وجود مكان لازم می آید و باید بگویید ابعاد عالم هم
غیرمتناهی است، و حال آنكه شما این حرف را نمی زنید. پس همان طور كه معنی
متناهی بودن ابعاد مكانی این نیست كه عدم مكان در آن طرف مكان در مكانی
وجود دارد، معنی متناهی بودن زمان هم این نیست كه عدم زمان تقدم دارد بر زمان
زمانا، یا تأخر دارد از زمان زمانا.
[1] - . بالخصوص در كتاب تهافت الفلاسفه كه بیست مسأله را در ردّ فلاسفه مطرح كرده. غزالی نبوغ فكری فوق العاده ای دارد گو اینكه در فلسفـ- ه تبحر و تخصص ندارد. آدم متشرعی است ولی به تكفیر قناعت نمی كند، اهل استدلال است و در جای خودش استدلالهای خیلی قویّی آورده. كتاب تهافت الفلاسفه او كتاب كوچكی شمرده نمی شود.
[2] - . البته فلسفه معین نمی كند كه ابعاد عالم چقدر است، فقط می گوید ابعاد عالم متناهی است.