یك رباعی است از فخرالدین رازی كه من مرتب آن را می خوانم و رباعی خوبی است
[1]، می گوید:
ترسم بروم عالم جان نادیده
بیرون روم از جهان، جهان نادیده
در عالم جان چون روم از عالم تن
در عالم تن عالم جان نادیده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 444
شعر خیلی خوبی است. می گوید: من می ترسم از این جهان بروم در حالی كه عالم جان و عالم روح و عالم حقیقت را ندیده باشم و
حقیقت جهان را درك نكرده باشم. بعد می گوید: از عالم تن (یعنی عالم دنیا) چطور به عالم حقیقت بروم در صورتی كه باید در عالم
تن عالم جان را می دیدم. (وقتی من در اینجا حقیقت را ندیدم و كور بودم، آنجا هم كور خواهم بود. )
ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا اَلْجَحِیمِ. `ثُمَّ یُقالُ هذَا اَلَّذِی كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ. این مطفّفهای مكذّب معتدی اثیم كه دلهایشان زنگار گرفته و محجوب
از پروردگارشان هستند، به كجا می روند؟ می فرماید: اینها فرو رفته سوخته رسیده در جهنم خواهند بود، و به آنها گفته می شود: این
است آن چیزی كه شما تكذیب می كردید. تا اینجا این قسمت از آیات تمام شد و بعد از این مسئله «كتاب الابرار» مطرح می شود.
[1] - . اگرچه خود او آدمی بود كه اقرار داشت كور دل است و كور دل هم [از دنیا] رفت.