أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍتو آن گردنه را طی نكردی چون گرسنه ای را سیر نكردی.
لَقَدْ خَلَقْنَا
اَلْإِنْسانَ فِی كَبَدٍای انسان! تو تا در دنیا هستی باید در متن زحمتها باشی، آن زحمتهایی كه تو را به
سعادت می رساند؛ تو باید گردنه هایی را طی كنی تا به سعادت برسی. اینها به عنوان مثال است:
أَوْ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 559
إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍاطعامی و سیر كردنی در یك روزگار سختی و گرسنگی.
این روزگار گرسنگی همیشه هم وجود دارد، در زمان حاضر هم وجود دارد. الان آمارها
نشان می دهد كه در همین دنیایی كه در قسمتهایی از آن مازاد آذوقه ها را به دریا می ریزند و مانع
می شوند كشاورزانِ خودشان كشاورزی كنند، در حدود هفتصد میلیون نفر زندگی می كنند كه شاید
یك دهم غذایی را كه مورد نیاز آنهاست ندارند
[1].
یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ [اطعام ] یك یتیم خویشاوندی.
أَوْ مِسْكِیناً ذا مَتْرَبَةٍیا یك فقیر خاك نشینی،
آن كه سر و كارش با خاك است. اینها گردنه هایی است كه باید عبور كنید. ای انسان! تو از این
گردنه ها عبور نكرده ای، پس چه می گویی؟ ! «متربة» از «تُراب» است. «ذا متربة» یعنی صاحب
خاك. در زبان عربی به چیزی كه ملازم با چیزی است می گویند «صاحب آن» یعنی همراه آن. در
فارسی این معنا را با یای نسبت بیان می كنیم. مثلا می گوییم «خاكی» ، یعنی خاك نشین. عرب
همین معنا را با كلمه «ذا» یا «صاحب» بیان می كند. «ذا متربة» یعنی آدمی كه سر و كارش با خاك
است، یعنی باید روی خاك زندگی كند. به فقیر وقتی خیلی فقیر شد، می گویند مسكین، خاك
نشین.
[1] - . عكسهای اینها را در روزنامه ها می بینیم؛ اسكلتهایی مرده، بچه هایی با سرهای بزرگ و گردنهای باریك و
دستهایی كه ذره ای گوشت ندارد!