برای «ضحی» در فارسی تعبیری سراغ ندارم. در زبان عربی هر وقتی از اوقات روز اسم خاصی
دارد. مثلا كلمه «صبح» یا «فجر» برای سپیده دم به كار می رود. در فارسی برای وقت ظهر كلمه
«نیمروز» را به كار می بریم. اگر نیمروز را به دو قسمت تقسیم كنیم، مثلا اگر روز دوازده ساعتی
است آن شش ساعت اول را به دو قسمت تقسیم كنیم [آن قسمت اول یعنی ] آن دو سه ساعت بعد
از برآمدن آفتاب [را «ضُحی» می گویند. ] نمی دانم در فارسی آیا كلمه «چاشت» برای چنین وقتی
به كار می رود یا نه.
اینجا قرآن به آن موقع خاص روز قسم می خورد، یعنی به آن وقتی كه خورشید در حال ظاهر
شدنِ بیشتر است. خورشید در اول طلوع در اثر وضع و محاذات خاصی كه با زمین دارد نورش
افقی می تابد و قهرا انعكاس نور كمتر است. كم كم شعاعهای نور خورشید شبه عمودی می شود تا
آنجا كه نیمروز می شود و [اشعه خورشید] به منتها درجه از نظر عمودی بودن می رسد. می گویند
مردمی كه فاصله عرضی شان از خط معدّل النهار از 23 درجه بیشتر نیست در سال دو روز
خورشید درست بالای سرشان قرار می گیرد به طوری كه اصلا سایه ندارند. ولی در جاهای دیگر
[شعاعهای نور خورشید] هیچ وقت به حالت عمودی كامل نمی رسد، بلكه به حد خاصی می رسد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 566
و بعد دوباره شعاعها مایل تر می شود. از ظهر به بعد [شدت ] تابش كمتر می شود تا نزدیك غروب
كه خیلی كم می شود. لهذا هوا از صبح تا ظهر رو به گرم شدن است و از ظهر تا غروب رو به سرد
شدن و اگر در بعد از ظهر هم هوا خیلی گرم است، به دلیل حرارتهایی است كه قبل از ظهر تابیده.
به هر حال ضُحی و آن ربع اول روز، برای انسان بهترین اوقات است چون روز در حال
جوانی و برآمدن است و انسان هنوز در اثر كارها خسته نشده و نشاط بیشتری احساس می كند.