قسم به این دو چیز نكته ای دارد و آن این است كه در اینجا به اوایل روز و طلوع خورشید و به
شب سوگند می خورد برای اینكه آن حالت پیغمبر كه خورشید وحی بر او ظاهر شد و بعد چهره
خودش را پنهان كرد، شبیه است به آشكار شدن خورشید ظاهری و جسمانی و بعد، آمدن شب. كأ
نّه می فرماید: سوگند به ضُحای وحی و طلوع وحی بر تو و سوگند به مخفی شدن وحی از تو. در
حقیقت، اینجا می خواهد این نكته به پیغمبر اكرم گفته شود كه مسئله زدن برق وحی و بعد نزدن این
برق و اینكه مدتی تو منقطع از وحی بمانی ربطی به این مسئله ندارد كه خدا تو را شایسته ندیده
باشد، رها كرده و مورد غضب قرار داده باشد، بلكه این حسابی دارد؛ همان طور كه در عالم ماده و
جسمانی اگر خورشید طلوع می كند و بعد شب می آید، شب علامت غضب نیست بلكه این شب هم
در كنار آن روز لازم است، این انقطاع وحی و این شبِ روحی، برای تو امری لازم و ضروری بوده
است و باید چنین چیزی واقع می شد.