می دانیم كه كفار قریش، یعنی آنهایی كه این آیات در موردشان نازل شده، مشرك بودند در عبادت
و در ربوبیت، ولی مشرك در خالقیت و در ذات نبودند؛ یعنی اینها
اَللّهِ *را به عنوان خالق آسمانها و
زمین انكار نداشتند. البته مردم قریش همه یك جور فكر نمی كردند، در میان آنها مردم
مادی مسلك كه اصلا اللّه را هم قبول نداشتند [وجود داشت. ] قرآن [از قول چنین افرادی ] نقل
می كند:
ما هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا اَلدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِكُنا إِلاَّ اَلدَّهْرُ [1]. ولی اغلب مشركین، اللّه را معتقد
بودند، اما او را به عنوان اِلهُ الآلهه و ربّ الارباب معتقد بودند. عبادت را برای او نمی كردند بلكه
عبادت برای او را لغو و بیهوده و غیر جایز می دانستند. عبادت را برای بتها انجام می دادند. منتها
می گفتند: ما بتها را پرستش می كنیم بعد بتها كار ما را درست می كنند.
ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اَللّهِ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 678
زُلْفی [2]*. و لهذا در بسیاری آیات قرآن آمده كه:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ
اَللّهُ [3]اگر از اینها بپرسی «خالق آسمان و زمین كیست؟ » می گویند: اللّه.
این است كه قرآن اینجا می گوید:
أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّهَ یَری . واقعا این نمی داند كه خدای متعال،
عالم به كارهای اوست؟ یعنی خودش می داند كه این كارها را از روی طغیان و حسادت و صفات
رذیله اش می كند نه از روی یك عقیده واقعی.
[3] - . لقمان/25، زمر/38.