قرآن به صورت نفرین و لعن از این مرد یاد می كند، می فرماید: هلاك باد، نابود باد هر دو دست
ابی لهب و نابود باد خود او. بعد می فرماید:
ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ ثروتی كه داشت و آنچه كه
به دست آورده بود او را سودی نبخشید. اینجا قرآن این نكته را می فهماند كه یك عامل انحراف و
مبارزه این مرد با پیغمبر اكرم و به یك اعتبار یك عامل غرور و جحود و انكارش همان دارایی و
ثروت و مال و منالش بود مخصوصا آنچه كه خودش با نیرو و هنر خودش به دست آورده بود.
مثل بسیاری از افراد كه خیال می كنند ثروت برای انسان همه چیز است.
اشتباه بشر در مورد ثروت همین است. اگر انسان به ثروت به این چشم نگاه كند كه ثروت
یكی از امور مورد نیاز انسان است، یعنی پاره ای از نیازهای انسان را ثروت مرتفع می كند، پاره ای
از مشكلات انسان را ثروت حل می كند و از همین حدود تجاوز نكند یعنی توجهش به مال و
ثروت به عنوان یك چیزی باشد كه پاره ای از نیازهای او را رفع می كند و بیشتر از این نباشد، در
این صورت ثروت به انسان زیان نمی رساند؛ یعنی وجودش خیر و مفید است و زیان نیست. اما اگر
ثروت برای انسان به شكلی درآمد كه خیال كرد آدم وقتی كه ثروت داشته باشد همه چیز دارد و
همه كار از ثروت ساخته است و همه مشكلات با ثروت حل می شود و آدم وقتی كه پول داشته
باشد غم ندارد، آنوقت است كه ثروت مایه بدبختی انسان می شود.