در پی غایلهی انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهرماه سال 1341 و تصویب آن توسط رژیم مبنی بر حذف قید «اسلام» از شرایط انتخابكنندگان و انتخابشوندگان و حذف كلمهی «قرآن» و جایگزین كردن «كتاب آسمانی» در مراسم سوگند و اعطای حق رأی به زنان، با هدف سنجش نحوهی واكنش روحانیت، آماده كردن زمینهی تجاوز به اساس قرآن و الغای مذهب و دستبرد به قانون اساسی ایران در جهت تغییر بعضی مواد آن و ایجاد زمینهی فعالیت و سپردن پستهای حساس به دست غیر مسلمانان و موضعگیری روحانیت به رهبری امام خمینی، آیتالله صدوقی نیز دست به افشای توطئه و سازماندهی روحانیت منطقه جهت مقابله با این توطئه میزند:
« در سال 1341 كه قضیهی انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد، من با امام خمینی تماس مستقیم داشتم و خیلیها اینجا رفت و آمد میكردند و مدیریت جمع كردن آقایان روحانیون و تلگراف كردن راجع به این انجمنها، تقریباً زیر نظر بنده بود، مجالس فوقالعادهای هم بود و تقریباً هر روز و هر شب، یك اجتماع روحانی تشكیل میشد و الحمدلله در اثر سعی و كوشش و فشار آقای خمینی دولت مجبور شد كه این پیشنهاد را لغو كند.
به دنبال فراگیر شدن حركت اعتراضآمیز روحانیت و پیروی مردم و تداوم فشار بیامان امام خمینی، سرانجام در دهم دیماه همان سال روزنامهها با تیتر درشت، غیر قابل اجرا بودن تصویبنامه را از طرف دولت اعلام نمودند.
با تصویب رفراندوم قلابی طرح آمریكایی انقلاب سفید تحت عنوان لوایح ششگانه در تاریخ نوزدهم دیماه 1341 و انجام آن در ششم بهمنماه همان سال و موضعگیری قاطع علما و مراجع بزرگ، آیتالله صدوقی در یزد نقش هماهنگكننده خود را در بسیج مردم و روحانیت علیه انقلاب سفید آغاز كرد.
ساواك نیز اعلام میدارد كه:« به آقای صدوقی تذكر دهند؛ چنانچه در آینده نسبت به جشنهای شاهنشاهی اظهارنظر منفی كند، از منطقه تبعید خواهد شد».
رژیم شاه در یك اقدام غیرانسانی در روز دوم فروردینماه سال 1342 كه مصادف با شهادت حضرت امام صادق (ع) بود، مأمورین خود را در لباس دهقانان به فیضیه گسیل داشت، مجلس عزاداری را مورد هجوم قرار داده و عدهی كثیری از مردم و طلاب حوزه را مورد ضرب و شتم قرار داده، اقدام به شكستن در و پنجرهی مدرسه كرد. علمای یزد به رهبری آیتالله صدوقی، با ارسال پیامی خطاب به امام خمینی (ره) این فاجعه را محكوم كردند.
پس از سخنرانی آتشین و تاریخی امام در عصر عاشورای سال 1383 مصادف با سیزدهم خردادماه 1342 در مدرسه فیضیه، مأموران رژیم در ساعت 3 بامداد روز 15 خرداد، با بسیج هزاران نیروی مسلّح و امكانات نظامی، اقدام به بازداشت ایشان كرده و ایشان را به پادگان عشرتآباد منتقل كردند. در پی خبر دستگیری امام خمینی كه در اندكمدتی در تمام كشور پخش شد، مردم به تظاهرات عظیمی دست زدند كه مجموعاً « واقعه پانزدهم خرداد » را تشكیل داد. از حركتهای سرنوشتساز و عمدهای كه به هنگام بازداشت امام خمینی (ره) صورت گرفت، مهاجرت دستهجمعی مراجع و علمای طراز اول قم و شهرستانها بود. این عده رسماً از رژیم شاه، آزادی بی قید و شرط امام را خواستار شدند. از جمله علمای مهاجر آیتالله صدوقی از یزد بود.
ساواك اصفهان طی چند نامه دستورالعمل به یزد مكرراً پیگیر بازگشت آیتالله صدوقی از تهران بود. دستور داد كه به محض ورود ایشان به یزد، تمام اعمال و رفتار وی تحت مراقبت شدید قرار گیرد. سرانجام شهربانی یزد در تاریخ 5/6/42 طی نامهای به ریاست ساواك اصفهان، خبر ورود آقای صدوقی به یزد را اعلام میدارد.
سرانجام رژیم شاه در ساعت 10 شب سهشنبه 18 فروردین سال 43 پس از ده ماه حبس و حصر رهبری نهضت، مخفیانه ایشان را وارد قم كرده، مقابل بیمارستان فاطمی پیاده میكند و به سرعت دور میشوند. در پی انتشار خبر آزادی امام، جشن و شادی همهجا را فرا گرفت و مردم دستهدسته به سوی قم حركت كرده و به دیدن ایشان میشتافتند. علمای بلاد همراه با اهالی هر شهر یكی پس از دیگری به قم وارد میشدند.
آیتالله صدوقی با شنیدن خبر دردناك تبعید رهبری، بر سر و صورت زده و نالهكنان در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری نمود و دیگران را نیز منع كرد. همچنین اذانگویان را امر كرد كه اذان نگویند.
باقیماندهی علمای مهاجر در تهران كه علیرغم فشار و تهدیدات جابرانه دولت مستبد ظالم تا اوایل شهریورماه در تهران ماندگار شده بودند، در روز 31/5/42 اقدام به صدور قطعنامهای با عنوان «جامعه روحانیت ایران شركت در انتخابات فرمایشی را جایز نمیداند» كرده و ضمن تحریم انتخابات دورهی بیست و یكم نسبت به ادامه بازداشت حضرت امام و جوّ خفقان و اختناق حاكم بر كشور اعتراض كردند. از جمله امضاءكنندگان این بیانیه كمنظیر، آیتالله صدوقی است.
در بیست و یك مهرماه سال 1343 كه لایحه مصونیت مستشاران و اتباع آمریكایی مورد تصویب نمایندگان مجلس شاهانه قرار گرفت و خبر تصویب آن به بیرون درز كرد و از طریقی به گوش امام رسید، رهبر انقلاب در چهار آبانماه 1343 با نطقی مهیج و كوبنده در مقابل كاپیتولاسیون، موضعگیری نمود و طشت رسوایی رژیم را از بام بر زمین انداخت و در پی این سخنرانی كه میان ناله و فغان شنوندگان ایراد گردید، بیانیهی امام در تیراژ بیش از نیم میلیون در سراسر كشور به طور همزمان توزیع گردید و رژیم شاه در یك موضع انفعالی در شب سیزدهم آبانماه با عجله و دزدانه و دستپاچه به بیت امام هجوم برده و ایشان را ربوده و اقدام به تبعید ایشان به تركیه كرد. آیتالله صدوقی با شنیدن خبر دردناك تبعید رهبری، بر سر و صورت زده و نالهكنان در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری نمود و دیگران را نیز منع كرد. همچنین اذانگویان را امر كرد كه اذان نگویند.
به دنبال ورود امام در سیزدهم مهرماه سال 1344 به نجف و آسانتر شدن تماس با ایشان، آیتالله صدوقی با ارسال تلگرافی ورود ایشان را به نجف تبریك گفت.
وی در هر فرصتی و از طرق مختلف ضمن برقراری تماس اقدام به ارسال كمكهای اقتصادی برای رهبری مینمود.
تصویب «قانون حمایت از خانواده» در تاریخ بیست و چهار تیرماه 1346 كه به اسم حمایت از حقوق زن به مقابله با قوانین اسلام پرداخته بود و مصوبات دهشتانگیز در خصوص «والدلزنا» «تساوی ارث دختر و پسر»، «نكاح بیش از یك نوع نیست و آن هم دائم» و جواز «ازدواج زن مسلمان با مرد كافر» و «اگر ثابت شود هنگام قبول نطفه، زن با چند مرد رابطه داشته كلید آن مردها در پرداخت نفقه به مادر طفل و مخارج خود طفل ملزم هستند» و ... بازتاب گستردهای در بین عالمان دینی داشت كه آیتالله صدوقی نیز با شدت با آن مخالفت كرد.
آیتالله صدوقی در این دوران، مبارزهای منفی را به ضد رژیم آغاز كرده، ضمن سر و سامان دادن به حوزه علمیهی یزد، در هر فرصتی، مخالفت خود را با اركان رژیم آشكار كرد. او به شدت مانع شركت روحانیون در مجالس و مراسم شاهانه میشد، كسانی را كه در این مراسم و مجالس شركت میكردند افشاء و طرد میكرد.
از این پس، ساواك هشیارتر از سال 48 شده و اقداماتی ایذایی را علیه وی به عمل آورد و دستور كنترل مكاتبات و اعمال و رفتار وی را صادر میكند.
با شروع جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و تبلیغات گستردهی رژیم و ولخرجیهای از حد برون محمدرضا پهلوی در راستای برگزاری این جشنها بعضاً اقدام به تبلیغات نمایشی كرده، مدارس و مراكزی را به این مناسبت افتتاح میكردند، آیتالله صدوقی با هشیاری از طرفند رژیم، از ساخت و بنای مدرسهای كه امكان سوء استفاده در افتتاح آن میرود، جلوگیری میكند، یكی از روحانیون یزد از او در خصوص بنای دبستانی در محل اكبرآباد یزد كسب تكلیف میكند. ایشان میگوید:«هیچ صلاح نیست اقدام كنی». چون به نام جشنهای 2500 ساله نامگذاری میشود و خلاف شرع است. بگذار بعد از سپری شدن ایام جشنها، مدرسهای كه زیر نظر خودم باشد، خواهم ساخت. ساواك نیز اعلام میدارد كه:« به آقای صدوقی تذكر دهند؛ چنانچه در آینده نسبت به جشنهای شاهنشاهی اظهارنظر منفی كند، از منطقه تبعید خواهد شد».
با تشكیل «سپاه دین» شاهانه در سال 1350 آیتالله صدوقی علیرغم برخورد ساواك با وی موضعگیری نموده و در یك سخنرانی تند، چنین میگوید: «مردم وای بر شما كه معلّمین بچههای شما در اداره آموزش و پرورش، بهایی و زرتشتی هستند و اینها میخواهند درس دین و اخلاق، به بچههای شما بدهند. »
در پی اخراج گروه كثیری از مردم عراق توسط رژیم بعث در سرمای زمستان سال 1350 آیتالله صدوقی اقدام به صدور اطلاعیهای كرد، در آن ضمن محكوم كردن اعمال بعثیون عراقی از مردم میخواهد كه به كمك برادران خود بشتابند و خود نیز با تشكیل ستادی اقدام به كمكرسانی به آنان میكند.[1]
[1] - كتاب یاران امام به روایت اسناد ساواك به نقل از : www.tebyan.net