تمام اشارات و دلالت هاى حدّاد ... از افق وحدانیت ارشاد و دستگیرى مى نمود، نه از پوسته وجودى خویشتن.
یك روز به حقیر فرمود: سید محمّد حسین! سرت خیلى شلوغ است! یعنى خاطرات پى در پى و مشوّش كننده دارى؛ و عجیب گفتارى بود! حقیر در آن ساعت همان طور كه فرمود خاطرات نفسانى داشتم، و ذهن را خسته و فرسوده می كرد. و غیر از خدا كسى كه از افكار من خبر ندارد.
می فرمود: معامله با خدا كن در هر حال! بدین معنى كه معامله با خلق خدا معامله با خدا گردد. باید متوجّه بود كه عیال و اولاد و همسایه و شریك و مأمومین مسجد، همه مظاهر اویند.
می فرمودند: اگر با مردم یا به فرزندان خود دعوا می كنى، طورى بكن كه نه خودت اذیت شوى و نه به آنها صدمهاى برسد. اگر از روى جدّ دعوا كنى، براى طرفین صدمه دارد. و عصبانیت جدّى، هم براى تو ضرر دارد و هم براى طرف.
می فرمودند: تو كه از دست مردم فرار میكنى، براى آن است كه اذیت آنها به تو نرسد یا اذیت تو به آنها نرسد؟! صورت دوّم خوب است نه صورت اوّل. و صورتى بهتر نیز هست و آن اینكه خود و آنها را نبینى.
می فرمودند: فرزندان و اهل بیت را عادت دهید كه بین الطُّلوعَین بیدار باشند.[i]