در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
با سلام من در کتاب شهید مطهری خواندم که بوعلی این جمله از کانت را بسیار به وضوح باطل کرده (من فکر می کنم پس وجود دارم) لطفآ اثبات ایشان را با ذکر منبع بنویسید.
پاسخ:

 

 

این جمله «من فکر می کنم پس هستم» اولین اصل فلسفی دکارت است که معروف است به cogito کوجیتوی دکارت. چون دکارت به نحو دستوری (مترپک) نه واقعی گفته من درهمه چیز شک دارم . و یک به یک، همه چیز را از جهان خارج و حتی قواعد عقلی و فلسفی مثل محال بودن اجتماع نقیض که بدیهی است مورد تردید قرار داد و در آخر مدعی شد که اگر چه در همه چیز شک کنم. در اینکه شکی هست دیگر شک ندارم و معنای شک اندیشیدن است لذا گفته می اندیشم پس هستم cogito ergo sum و گفته تنها همین یک یقین کافی است که مرا هدایت کند و یقین های دیگری بدنبال خود بیاورد. که نحوه مترتب کردن یقین های دیگر بر این یقین مفصل است که در این زمینه می توانید به کتاب ترجمه تأملات دکارت از جناب آقای دکتر احمدی مراجعه بفرمایید.

بر این اصل دکارت، اشکالات زیادی داده شده چه از طرف خود فلاسفه غرب و چه از طرف اندیشمندان مسلمان، چنانچه استاد مطهری در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد 1 ص 64 و  یا ص 81 جلد 6 مجموعه آثار، یک اشکال مطرح کرده. و در ص 485 اشکال دیگری و در ص 281 اشکالی را که مورد نظر شما است از بوعلی سینا نقل می کند.

استاد شهید می فرمایند: ما در پاورقی های مقاله 3 ( ص 142) استدلال معروف دکارت را (می اندیشم پس هستم) که از وجود اندیشه بر وجود نفس استدلال می کند را مخدوش دانستیم و گفتیم انسان در مرحله قبل از آنکه وجود اندیشه را در خود بیابد وجود خود را می یابد و خود دکارت که می گوید «می اندیشم» معلوم می شود که اندیشه مطلق را نیافته بلکه اندیشه مقید را (با اضافه به «من» می اندیشم) (یعنی اندیشه خودش را ) یافته، پس قبل از آنکه اندیشه خود را بیابد، خود را یافته است . عجیب این است که بعضی از دانشمندان اروپا و بعضی از دانشمندان ایرانی که در آثار ابن سینا مطالعاتی دارند گمان کرده اند که برهان معروف «انسان معلق در فضا» که شیخ برای اثبات تجرد نفس اقامه کرده با برهان دکارت یکی است و برهان دکارت عینا متخذ از ابن سینا است.

یکی دانستن این دو برهان اشتباه بزرگی است زیرا ابن سینا از طریق مشاهده مستقیم خود نفس (قسم اول از اقسام علم حضوری) وارد شده و دکارت از طریق شهود آثار نفسانی (قسم دوم) وارده شده و وجود اندیشه را واسطه و مبنی قرار داده و آثار دلیل بر وجود نفس گرفته است. عجیب تر آنکه این دانشمندان دقت نکرده اند که ابن سینا در اشارات به طریقه دکارت و بطلان آن و راه بطلان آن تصریح می کند و آن را مخدوش می داند. وی در نمط سوم اشارات پس از آنکه برهان معروف انسان معلق در فضا را بیان می کند تحت عنوان وهم و تنبیه می گوید.

ممکن است تو بگویی من ذات خود را بلا واسطه شهود نمی کنم بلکه از راه اثر و فعل او به وجود او پی می برم . در جواب می گویم اولا برهان ما دلالت می کرد که انسان قطع نظر از هر فعل و حرکتی خود را می یابد ثانیا هنگامی که فعل را اثری شهود می کنی و می خواهی آنرا دلیل بر وجود خود قرار دهی آیا فعل و اثر مطلق را می بینی یا فعل مقید یعنی فعل خود را (باضافه به میم) در صورت اول نمی توانی نتیجه بگیری «پس من هستم» زیرا فعل مطلق دلیل بر فاعل مطلق است نه فاعل شخصی (من) و در صورت دوم پس تو قبل از آنکه فعل را شهود کنی و لااقل در حینی که فعل خود را مشاهده می کنی خود را شهود می کنی پس لااقل در حین اینکه وجود فعل پرتو ثابت است وجود خود را ثابت و محقق می بینی.[1]

استاد مطهری خلاصه این استدلال را به این نحو ذکر می فرماید:

..از اینجا معلوم می شود که استدلال  معروف دکارت از راه فکر و اندیشه بر اینکه «من هستم» ... مخدوش است زیرا هستی هر کسی مانند خود اندیشیدن بدیهی است بلکه بدیهی تر است زیرا آگاهی از اندیشیدن با اضافه به «میم» (می اندیشم) فرع بر آگاهی و شعور به خود است.[2]

 برای مطالعه بیشتر در این زمینه علاوه بر منابع فوق می توانید به کتاب های:

نگاهی به معرفت شناسی در فلسفه غرب _ حسن معلمی _ و فلسفه دکارت _ منوچهر صانعی در بیدی مراجعه بفرمایید.



[1] - مجموعه آثار جلد 6 ص 281

[2] - مجموعه آثار جلد 6 ص 142


،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است