در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: حوزه :: فروردین و اردیبهشت 1379، شماره 97، میری، عباس ؛


تحریف جریانهای تاریخی

از آن جا که تاریخ اسلام, بیانگر رخدادهایی است که با اصول و مبانی دین پیوند ژرف دارند و مبنای داوری دوست و دشمن قرار می گیرند, تحریف رخدادهای تاریخ اسلام بسیار سرنوشت ساز و خطرآفرین است, چه به صورت تفسیر و توجیه مادی تاریخ که هیچ سازگاری با اندیشه و فرهنگ اسلامی ندارد, یا به شیوه دیگر. از این روی, شهید مطهری روی نوع نگرش به تاریخ و جامعه و رخدادها و پدیده های تاریخی, تحریف شخصیتهای مهم, بویژه اگر شخصیت حادثه از پیشوایان معصوم باشد که گفتار و رفتار او حجت برای دیگران است, بسیار حساس بود و آثار ارزش مندی در این باره از خود به یادگار گذاشت.

از جمله تحریفهای تاریخ, توجیه مادی آن است. صاحبان این تفکر, بر این باورند که بر سیر تاریخ و دگرگونیهای جامعه های انسانی, چیزی جز جبر مادی حاکم نیست. چون پایه و اساس زندگی بشر به طور جبر مراحل پنجگانه را می پیماید و در تمامی جامعه ها, هسته اصلی دو طبقه استثمارگر و استثمار شده, جریان تحول تاریخ را پیش می برد.

در برهه ای, این اندیشه رواج یافته بود و شماری برای این که از قافله عقب نمانند, هر پدیده ای را با ابزار مادی تحلیل و تفسیر می کردند. شماری, با نگرش ماتریالیسم تاریخی, به مطالعه آیات قرآن و منابع اسلامی روی آورده بودند و نمونه های تاریخی از آنها را مانند: داستان موسی(ع) و فرعون و... را شاهد می آوردند!

شهید مطهری, سالها پیش از انقلاب نسبت به رواج این تئوری مادی در بین روشنفکران مسلمان احساس خطر کرد و نگرانی خود را با نگارش کتاب جامعه و تاریخ و علل گرایش به مادیگری ابراز داشت.

او در کتاب جامعه و تاریخ, به بررسی جامع این بینش مادی و التقاطی پرداخت در شرح این روش تفسیر تاریخ, می نویسد: برخی مدعی هستند که قرآن جامعه را دو قطبی می داند: قطب مسلط و حاکم و قطب محکوم. از قطب حاکم, قرآن به مستکبر یاد می کند و از قطب محکوم به مستضعفین و دیگر تقسیمها, مانند مومن و کافر... جنبه فرعی از این دو قطب دارد. بدین جهت, قرآن مبارزات اجتماعی را در شکل مبارزه طبقاتی صحیح و بنیادی می داند و امکان ندارد علیه قطب حاکم, مستکبران به مبارزه برخیزند به عکس:

(قطب مستکبر به حکم استضعاف گری و تصاحب امتیازات اجتماعی تاریک اندیش, سنت گرا و عافیت طلب است. برخلاف قطب مستضعف که بصیر (آگاه) سنت شکن و انقلابی و پیشتاز... خلاصه به عقیده این افراد, قرآن این نظریه را که آنچه انسان را می سازد و گروهش را مشخص می کند... وضع معاش است, تایید می کند....)28

استاد پس از شرح و بیان دیدگاه یاد شده, در پاسخ آن, می گوید:

این دیدگاه برداشت مادی از انسان و جامعه است. البته قرآن تکیه روی پایگاه اجتماعی افراد دارد, ولی همه امتیازها را بر این پایه توجیه نمی کند:

(... آیا... قرآن همه تقسیمها و قطب بندیها را با این ملاک توجیه می کند؟ از نظر ما این نوع برداشت از جامعه, با برداشت اسلام از انسان و جهان و جامعه منطبق نیست و از یک مطالعه سطحی درمسأل قرآنی ناشی شده است.)29

درباره منشا این اندیشه در بین مسلمانان, استاد شهید از دکتر علی الوردی, از استادان شیعه عراق نام می برد که چند کتاب جنجالی از جمله: (منزله العقل البشری) را نگاشته است. استاد احتمال می دهد که وی نخستین فردی باشد که مساله مادیت تاریخ در قرآن را مطرح کرده و میان شماری از نویسندگان مسلمان, از زبان اسلام شایع شده است.

شماری برآنند که این اندیشه (تحلیل مادی تاریخ) دست کم هزار سال پیش از مارکس در قرآن مبنای توجیه و تحلیل تاریخ قرار گرفته است!

استاد شهید این دیدگاه را التقاطی می داند و آن را به شدت رد می کند:

(ولی از نظر ما کسانی که این گونه می اندیشند یا اسلام را درست نمی شناسند و یا ماتریالیسم تاریخی را و یاهیچ کدام را.)30

استاد شهید, در اثر (جامعه و تاریخ) بینش مادی به جامعه و تاریخ را در شش محور, به بوته بررسی نهاده است:

1. تقسیم جامعه به دو قطب مادی و معنوی و سازوار کردن آن دو با یکدیگر در قرآن.

2. مخاطب قرآن (ناس) است و (ناس) همان توده محروم هستند.

3. برخاستن رهبران, مصلحان و شهیدان از میان توده محروم.

4. هدف بعثت پیامبران قسط و عدل است که هدفهای اقتصادی است و هدفهای معنوی اهمیت و اولویت ندارند.

5. منطق پیامبران, همواره منطق استثمارشدگان و منطق مخالفان, منطق استعمارگران است و این امر برخاسته از خاستگاه طبقاتی پیامبران و مخالفان آنهاست.

6. قرآن, همانند ماتریالیسم تاریخی حاکمیت نهایی را به طبقات محروم می دهد.

وقایع تاریخی اسلامی

در زمان شهید مطهری برداشتهای تحریف گرایانه این تحلیل مادی تاریخ, به رخدادهای تاریخ اسلام, بویژه تاریخ صدر اسلام هم راه یافته بود و این سبب نگرانی شدید استاد شده بود, چرا که تاریخ اسلام منبع دقیق و ژرف دین است و در فهم درست کتاب و سنت نقش اساسی و بنیادی دارد. فهم معارف دین و احکام شریعت پیوند ژرف با درک درست از تاریخ اسلام دارد. و استاد در برابر این پدیده نمی توانست ساکت باشد; از این روی هشیارانه ایستاد و رگه های این تحلیل مادی را در آثار مادیگرایان و ناآگاهان از عمق قضیه, نمایانده و راه صحیح را نشان داد.

شهید باهنر از دغدغه ها و نگرانیها و حساسیتهای استاد چنین یاد می کند.

(یک کتابی را ایشان شنیده بوده که... منتشر شده. ایشان گفت که: این کتاب را از هر کجا که هست برای من پیدا کنید... گشتیم و بالاخره یک نسخه پیدا کردیم. آن نسخه ای که به دست ما رسید, منحصر به فرد بود. 400 صفحه بود. من با زحمت زیادی دو نسخه کپی از آن گرفتم, یک نسخه خدمت ایشان بردم و یک نسخه پیش خود من ماند. شاید بیست روز بیش تر نگذشت, ایشان فرمودند: با این کتاب چه کردی؟...

ایشان تمام کتاب را خوانده, فصل به فصلش را تحلیل کرده, نقطه ضعفش را در آورده و در حدود سیصد و پنجاه مورد علیه اسلام, به نام اسلام نوشته بود. یعنی کتابی که به عنوان یک بحث تاریخی درباره اسلام بود....)31

در برهه ای, تحریفها از هر سویی به تاریخ اسلام هجوم آورده بود. ملی گرایان وابسته, گاهی کتاب سوزی ایران و مصر را برای خدشه وارد کردن به اسلام مطرح می کردند, گاهی از فتح ایران به دست مسلمانان, اسلام آوردن ایرانیان سخن می گفتند و چنین وانمود می کردند که یک ملت وحشی و به دور از تمدن, تمدن ریشه دار و کهن ایران را نابود کرد و مردم را به زور به زیر یوغ اسلام کشید.

و گاهی به احیای آثار مجوس می پرداختند و تلاش می کردند عصرجاهلیت را زنده کنند.

استاد شهید در برابر این موج تباهی آفرین و تحریفهای این گروه, واکنش نشان داد و این حرکت را تلاشی در جهت اسلام ستیزی و تحریف حقایق تاریخی و فرهنگی اسلامی دانست:

(کوشش برای بازگرداندن ایران به جاهلیت قبل از اسلام, میراندن شعارهای اصیل اسلام, احیای شعارهای مجوسی که تغییر تاریخ هجری به تاریخ مجوسی نمونه آن است, قلب و تحریف در میراث گرانقدر فرهنگ اسلامی و صادر کردن شناسنامه جعلی برای این فرهنگ....)32

استاد در این عرصه, تلاشهای سترگ خود را در دو اثر ارزش مند خود: خدمات متقابل اسلام و ایران, کتاب سوزی ایران و مصر, ماندگار کرد.

تحریف شخصیتها

دشمنان اسلام و دستهای مرموز تحریف گر, چه شرقی و غربی, همیشه در کار تحریف و لکه دار کردن شخصیتهای برجسته و نامور اسلامی بوده اند.

اینان , بر آن بوده و هستند که الگوها را از ملتهای مسلمان بگیرند, تا مسلمانان از آنان الهام نگیرند و آنان را سرمشق خود قرار ندهند.

با این تحریف, هم چهره شخصیتهای برجسته را خراب می کنند و هم چهره ای وارونه از آنان جلوه می دهند, به گونه ای که مسلمانان از آنان دوری گزینند.

یکی از برجسته ترین و والاترین شخصیتهای اسلامی, که روشنفکران وابسته به غرب, مدتها وی را آماج تیرهای زهرآگین خود قرار دادند و تهمتها به وی زدند و نارواییهایی را به وی نسبت دادند, سید جمال الدین اسدآبادی بود.

روشن است که از این توطئه شوم, چه انگیزه هایی داشتند و چرا دست به این شگرد و ترفند و ترور زدند. آنان, با این کار, بر آن بودند که نهضت اصلاح طلبانه و شخصیت او, به عنوان مصلح و پرچمدار مبارزه علیه بیداد و استعمار الگو قرار نگیرد.

استاد مطهری, هوشیارانه در چنین هنگامه ای پا به میدان گذاشت و در احیای شخصیت سید و زدودن غبار تحریف از چهره تابناک او, به تلاش گسترده دست زد.

وی, با طرح تز اصلاحی, اندیشه های سیاسی اجتماعی سید, دغدغه او در مقابل انحطاط مسلمین, آن مصلح بزرگ را در عصر تاریک ستمشاهی شناساند و از او به بزرگی در جای جای آثار خود یاد کرد:

(سید جمال از یک سلسله مزایای طبیعی و اکتسابی برخوردار بوده که در مجموع نظیری برایش نمی توان یافت.... نفوذ کلام و قدرت القإ و تلقین فوق العاده ای داشته است.... فرهنگش فرهنگ اسلام بود... تاثیر شدید و عمیق او از این فرهنگ, سبب شده پس از آشنایی با فرهنگ جدید اروپا... خودباخته و جذب آن فرهنگ نگردد... امتیاز سید این بود که جهان اسلامی را که در راه نجات و رهایی آن کوشش می کرد, از نزدیک می شناخت و از نیرنگهای استعمار آگاه بوده است.)33

از سوی دیگر, مادیگرایان و وابستگان به بلوک شرق نیز برای این که الگوهای شایسته را از جوانان مسلمان بگیرند و یا آنان را هم افق با اندیشه های خود نشان بدهند و جوانان علاقه مند به آنان را از این راه به اردوی خود بکشانند و .... دست به تحریف و واژگونه نشان دادن شخصیتهای اسلامی زدند.

از جمله کسانی که مادیگرایان به تحریف شخصیت وی پرداختند, حافظ بود. استاد در برابر این ستم بزرگ ایستاد و دستهای آلوده را رو کرد:

(... ما تریالیستهای ایران, اخیرا به تشبثات مضحکی دست زده اند... یکی از این تشبثات (تحریف شخصیتها) ست. کوشش دارند از راه تحریف شخصیتهای مورد احترام, اذهان را متوجه مکتب و فلسفه خود بنمایند. یکی از شاعران به اصطلاح نوپرداز, اخیرا دیوان لسان الغیب خواجه شمس الدین حافظ شیرازی را... به چاپ رسانیده و مقدمه ای بر آن نوشته است. مقدمه خویش را این چنین آغاز می کند:

به راستی کیست این قلندر یک لاقبای کفر گو که در تاریک ترین ادوار سلطه ریاکاران... یک تنه وعده رستاخیز را انکار می کند, خدا را عشق و شیطان را عقل می خواند.)34

استاد شهید مطهری این برداشت تحریفی از شخصیت حافظ را در فرازهای بسیار طولانی, پاسخ حلی و نقضی می دهد. در فرازی, از شاعر نوپرداز معاصر می پرسد:

(این کافر کیست که در بی اعتقادی کامل به سر می برده و همه چیز را نفی و انکار می کرده و از طرف دیگر, در طول شش قرن, مردم فارسی زبان از دانا و بی سواد او را در ردیف اولیإ الله شمرده اند و خودش هم جا و بی جا سخن از خدا و معاد و انسان ماورأی آورده است... من حقیقتا, نمی دانم آیا واقعا این آقایان نمی فهمند یا خود را به نفهمی می زنند.)35

در پایان بحث, شهید مطهری پس از این که تلاشها و تکاپوهای ماتریالیسم را در شکل جدید آن, که کم تر از نیم قرن به طول انجامید, بی حاصل ارزیابی می کند. می نویسد:

(اکنون که نه از راه منطق و استدلال و نه از به اصطلاح وارد کردن خودآگاهی طبقاتی در اندیشه توده ها, طرفی نبستند و عملا قوی ترین و با نفوذترین نیروها را در میان عموم طبقات و بالخصوص طبقه محروم و ستم کشیده نیروی مذهبی تشخیص داده, به این فکر افتاده که از خود مذهب علیه مذهب استفاده کند.)36

تحریفهای عاشورا

عاشورا, نقش بنیادین و اساسی در زنده نگه داشتن اسلام و پویایی و پرتکاپویی, عرصه داری و ستم ستیزی مسلمانان, بویژه شیعیان داشته است.

اهمیت واقعه و نقش آفرینی و احیاگری و سازندگی آن, سبب شده شماری به انگیزه های گوناگون, دست به کار شوند و این رستاخیز بزرگ را حرکتی غیر منطقی و نابخردانه جلوه دهند.

روشن است که دشمن به عمد دست به تحریف زده برای رسیدن به هدفهایی که داشته چنین کاری کرده است ولی دوست, از روی جهل, به این میدان وارد شده که نتیجه یکی است.

استاد, با آن اندیشه والا, دغدغه دینی, جامع و همه سویه نگری و ناب اندیشی, نمی توانسته این کژراهه روی را برتابد و در برابر آن عالمانه و دقیق نایستد.

از این روی در دهه جهل که خرده گیریها و شبهه آفرینیها زیاد بوده و هر گروه و دسته ای برای خودی نشان دادن, در پی دستاویزی می گشته که اسلام را از جلوه بیندازد. بهترین دستاویز و عوام فریب ترین آن, که بسیار کارآیی داشته و سبب می شده که جوانان از گرایش به اسلام و ابراز علاقه به آن, احساس خجالت و شرمندگی بکنند, دروغها و پیرایه هایی بوده که به این واقعه شورانگیز, بسته اند. به طور دقیق, همان چیزی را که موج می آفریده, مردم را به اسلام علاقه مند می کرده, به ستم ستیزی اسلام جلوه ویژه می داده و عدالت خواهی آن را می نمایانده, بدل کرده اند به واقعه و رخدادی که رکود و رخوت و سستی می آفریند و شوری نمی انگیزد و حماسه ای نمی سازد.

استاد در باب تحریف لفظی واقعه عاشورا, نمونه های زیادی ارأه داده, از جمله می نویسد:

(در همین تهران در منزل یکی از علمای بزرگ چیزی را درباره حادثه کربلا شنیدم که در عمرم نشنیده بودم. روضه خوان گفت: بعد از این که حضرت لیلا رفت داخل خیمه و موهایش را پریشان کرد, نذر کرد که اگر خدا; علی اکبر را سالم به او برگرداند... از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد!

[روضه خوان] این را گفت و زد زیر آواز:

(نذر علی لئن عادوا و ان رجعوا لازرعن طریق الطفت ریحانا)

گشتم دیدم این طفتی که در این شعر آمده, کربلا نیست, بلکه این طفت, سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است. این داستان را خود این شخص جعل کرده است.)37

شهید مطهری تحریف محتوای پیام این حادثه را مهم تر از تحریف لفظی می شمارد و روی آن حساسیت بیش تری نشان می دهد.

در تحریف معنوی, عوامل چندی را دخیل می داند که پاره ای از آنها در هر حادثه تاریخی امکان دارد پیش آیند, مانند دشمنان کینه توز و دوستان نادان و پاره ای ویژه این حادثه اند.

در نهضت حسینی دشمنان از همان آغاز برای وارونه جلوه دادن حقایق قیام دست به کار شدند. نهضت را ضد امنیت, عامل هرج و مرج, فساد و مانع آرامش مردم معرفی کردند.

از جمله: یزید در نامه خود به ابن زیاد می نویسد:

(مسلم پسر عقیل, به کوفه آمده, هدف وی, اخلال و افساد و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان است.)38

مسلم بن عقیل, پس از آن گرفتار ایادی ابن زیاد شد, ابن زیاد در دارالاماره, مسلم را به اتهامهای یاد شده متهم ساخته و مسلم در پاسخ گفت:

(مردم این شهر از ما دعوت کردند. نامه های فراوان نوشتند, آن نامه ها موجود است.در آن نامه ها نوشته شده: پدر تو زیاد در سالهایی که در این جا حکومت می کرده, نیکان مردم را کشته, بدان را بر نیکان مسلط کرده است....ما برای برقراری عدالت, برای امر به معروف و نهی از منکر و پیش گیری از فساد آمده ایم.)39

از عوامل ویژه این حادثه, برداشت نادرست از سفارشهای پیشوایان دین در باب زنده نگه داشتن نام و یاد حسین بن علی(ع) در هر سال است:

این تشویق و ترغیبها به خاطر تسلیت حضرت زهرا(س) است.

هر کس در مجلس عزای حسین(ع) شرکت کند و اشکی بریزد,گریه اش کفاره گناهان است; زیرا حسین(ع) قیام کرد, کشته شد تا کفاره گناهان امت باشد.

و....

در حادثه عاشورا, آن چنان دروغ و خلاف واقع بسیار گفته و نوشته اند که راست و درست آن شنیدنی و کمیاب است.

آخوند خراسانی می گوید:

(آنها که به دنبال روضه نشنیده می روند, بروند روضه های راست را پیدا کنند که آنها را احدی نشنیده است.)40

شهید مطهری می گوید:

(به خدا قسم, حرف حاجی نوری حرف راستی است. می گوید:امروز اگر کسی بخواهد بر امام حسین(ع) بگرید, بر این تحریفها و مسخها باید بگرید, بر این دروغها باید بگرید.)41

در سخن دیگر, سوگند جلاله یاد می کند و یادآور می شود: این تحریفها و تهمتها دروغ به امام معصوم و باطل کننده روزه است:

(به خدا قسم تهمت به ابا عبدالله است والله اگر کسی در ماه رمضان روزه داشته باشد... روزه اش باطل است. دروغ بر حسین است. ابا عبدالله که برای مبارزه با گناهان قیام کرد, گفتیم: قیام کرد. تا سنگری برای گنهکاران باشد.)42

أمه(ع) با این سفارشها و توصیه ها خواسته اند, مکتب عملی و قیام اسلامی امام حسین زنده بماند و سالی یک بار این حماسه عالی تجدید شود و درسهای انسانی, الهی, ظلم ستیزی, آزادگی, عزت نفس و حماسه دین مداری حسین زنده بماند و به این وسیله اسلام, همیشه شاداب و بالنده در اوج باشد.

زنده نگه داشتن عاشورای حسینی, بر پایی هر ساله عزاداری, برای یادآوری وظیفه ای است که مومن در برابر ستم دارد. امام حسین(ع) در یکی از منزلهای بین راه می فرماید:

(اسلام دینی است که به هیچ مومنی[ نفرمود به امام] اجازه نمی دهد که در مقابل ظلم و ستم, مفاسد و گناه بی تفاوت بماند.)43 تحریفی از این بالاتر که گفتند و نوشتند: حماسه حسین(ع) قابل پیروی نیست.

شهید مطهری این تحریف را خیانت بزرگ به اسلام و آرمانهای بلند امام حسین(ع) می داند و می نویسد:

(امام حسین یک مکتب به وجود آورد. ولی مکتب عملی اسلامی... حسین به این مکتب عمل کرد, ولی ما این حرف را تحریف کردیم. از مکتب بودن خارج کردیم و گفتیم قابل پیروی نیست... آیا خیانتی از این بالاتر, وجود دارد.)44

رسالت علما و مردم

به نظر شهید مطهری, در برابر این تحریفهای انجام شده, هم عالمان دین و هم مردم, مسوولیت دارند. مردم مسوولیت دارند چون بازشناسی پاره ای از مسأل با فطرت سالم صورت می پذیرد و نیازی به کسب دانش ندارد و آن هم در توده مردم هست. در عین حال, حقایق را نادیده می انگارند و به ترویج و اشاعه تحریفها و خرافات می پردازند, بی تقصیر نیستند.

رسالت علما را نیز در برابر تحریفهای عاشورا سنگین می شمارد و یادآورد می شود: با حادثه تحریف شده نمی توان برنامه و الگوی مناسبی پیش روی نسل جوان و مردم مسلمان گذاشت. از این روی, عالمان دین, در تحریف زدایی از چهره حادثه کربلا وظیفه بزرگی بر عهده دارند.

از مقابل کاستیهایی که در برگزاری این واقعه وجود دارد و آسیبهایی که در اندیشه دینی رسوخ پیدا کرده, نباید به مدارا بگذرند. باید وظیفه خود را در اظهار حق بیدارگری و یادآوری تحریف و انحرافها, ادا کنند. در غیر این صورت, مصداق (فقیه فاجر) که آفت دین شمرده شده, خواهند بود.

علمإ باید به مردم بر پاکننده مجلسهای سوگواری, بفهمانند که بر پایی این مجلسها برای بیان حقایق است و نه رژه و نمایش.

بدون جعل و تحریف, می شود مجلس عزایی که مورد توجه خداوند و اولیإ او باشد, بر پا کرد.

بنابراین, بزرگ ترین رسالت عالمان دین, مبارزه با ضعفها و کاستیها دربرداشتهای عاشورا و بیان حقایق و زدودن تحریف از چهره این حادثه است.

(وظیفه علما در دوره ختم نبوت, مبارزه با تحریف است. خوشبختانه ابزار این در دست است. وظیفه علماست که در این موارد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوششان نیاید.)45

متاسفانه پس از این که سالها از یادآوریهای مفید و سودمند علامه محدث نوری در کتاب لولو و مرجان, و کوششهای بی دریغ استاد شهید در جهت تحریف زدایی از این حادثه می گذرد, هنوز که هنوز است تحریف به شکلها و صورتهای گوناگون وجود دارد. نه تنها از تحریفها پیش گیری نمی شود که در پاره ای محافل, که بانیان آن از بزرگان هستند, مداحان و روضه خوانان, بر دامنه تحریفها می افزایند.

مقالات مرتبط:

دغدغه ها و حساسیتهای شهید مطهری بخش اول

پی نوشت ها:

28. (جامعه وتاریخ), مرتضی مطهری / 27, صدرا.

29. همان.

30. همان.

31. (سیمای استاد در آینه نگاه یاران)246/.

32. (نهضتهای صد ساله اخیر)66/.

33. همان37/.

34. (علل گرایش به مادیگری)16/.

35. همان.

36. همان.

37. حماسه حسینی, مرتضی مطهری, ج100/1.

38. همان.

39. همان.

40. همان.

41. همان.

42. همان.

43. (مقتل الحسین) عبدالرزاق الموسوی المقرم, به نقل از (تاریخ امم و الملوک), طبری, جزء 229/6.

44. (حماسه حسینی), ج78/1.

45. همان.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است